دنیای نرگس بانو

دل کندن


تاا به حال به دل کندن فکر کردی ؟
دل کندن از آنچه که سالها با آن زندگی کردی و خاطره داری ؟
دل کندن از خنده هایی که در کنار نزدیک ترین اطرافیانت داری ...
دل کندن از خانه ی مادربزرگی که هر هفته به دیدنش میروی ...
دل کندن از خیابان هایی که سالها از رانندگی رانندگانش گله داری ...
دل کندن از مسیری که هر روز روزهای فرد میروی تا به تمرینات باشگاهیت برسی..
دل کندن از مربی که چندسالیست به انتخاب خودت زیر نظرشی و او را دوست داری ....
دل کندن از صبح ، هوا ، حیاط خانه ی پدری، دوچرخه ی برادر کوچیکه ، لهجه ی شیرین مردمان شهرت ، کتابهای فارسی زبانی که تو کاغذهایش را با دستانت لمس میکری ، میبوییدی ، میخواندی ، دل کندن از خانه ی دوستت که دوست داشتی تا وفتی کم آوردی و دلت گرفت برای قه قه و خنده به آنجا دخیل شوی ، دل کندن از صدای بلندگوهای روضه ی رو مخی شهر کوچکت ، برای چهره ی چروکیده و دلنشین همسایه ات ، دل کندن از مادرت ، برادرت ، خاله ات و .....دل کندن از خیلی چیزهااا مثل کوچه ی خانه ی دوست که در ماشین ساعت ها مینشستیم و حرف میزدیم آن هم چه حرفهای دوست داشتنی ، از کار ، آینده ، درس، کنکور ، هدف و زندگی !!
من دل تنگ خواهم شد و دل کندن از همه ی اینها برایم سخت است ...

من و قول هایم




به خودت که قول بدهی مجبوری که با خودِ خودت صادق باشی، پای قول و قرارهایت بمانی ..
نمانی هم چیزی عوض نخواهد شد فقط تو دیگر نه به خودت نه به هیچکس دیگری اعتماد نخواهی کرد ...
وقتی نتوانی سر قولت با خودت بمانی چطور میتوانی از دیگران انتظار داشته باشی ....

زیر لب زمزمه کردم و قولی به خودم دادم ...
حواسم که جمع شد و از افکارم بیرون آمدم دیدم که زیر دوش آب گرمم (فکر کنم داشتم سنگ پا میزدم :d) 
در آن وضعیت به خودم و خدای خودم قولی دادم و گفتم باید سرش بمانم و حالا دو روز بیشتر نگذشت و من به قولم وفادار ماندم ...
خوشم آمد و قول دیگری به خودم دادم ...
باز وقتی  به خودم آمدم و از افکارم بیرون دیدم هدفون در گوش خوابیده و در اتاقی کاملا تاریک و در حال گشت و گذار در وات ساپم..

قول دادن کار قشنگیس ، هی به خودت قول بدهی و پایش بمانی...

چند سال پیش به خودم قول دادم هر مقاله ، کتاب ، مجله و خلاصه هر مطلبی که دستم آمد حق ندارم زمین بگذارم مگر اینکه خوانده باشم ، قولم کار ساز در آمد ، و حالا میتوانم بگویم به یک نیمچه کتابخوان مبدلم کرد !!

قول دادن کار قشنگیست ، اگر سر قولت بمانی ....
چند سال پیش به خودم قول دادم که کتاب 2003 ام را کامل مرور کنم ، 3 ماه طول کشید ولی دوره ای بود مفید و کار ساز ، حدالقل برای 4 تا فیلم انگلیسی زبان دهان مبارکم سرویس نمیشود !!!

میخواهم باز به خودم قول بدهم و پایش بمانم ...
یکی از قول های ساده ام که میتوانم اینجا بگویم باز مربوط به زبان میشود ...
مثلا اینکه هر روز 2 درس از کتاب 1100 واژه ام را بخوانم...
ساده است ولی پای این قول تا 4 5 ماه ماندن سختست !!!

باقی قول هایم هم بماند تا کم کم رویشان کنم !!

اووووف هنوز هم نمیدانم ازدواج چیز خوبیست یا بد !!!

چقدر بزرگ شدن گاهی مزه ی گس تلخی به خود میگیرد ....


از شنیدن اینکه یکی به یکی هم دوره ای هایت ازودواج میکنن و وارد دنیای جدیدی میشوند دلم هم میگیرد هم ذوق میکند 


ذوق میکند از اینکه اینقدر بزرگ شدیم تا بار مسیولیت های جدیدی را به دوش بگیریم و دلم میگیرد از اینکه اینقدر بزرگ شدیم که دل بکنیم از دنیایی که سالها پیش در آن زندگی کردیم ...


امروز شنیدم سومین دختر عموی نازنینم هم به جرگه ی متاهلین خواهد پیوست  !! آن هم با یکی از آشنایان نزدیک تر از دور !! از همان ها که از دوران نوجوانی اسمش برایت سراسر یادهاست ....


نمیدانم بگویم خوشحال یا .... از اینکه دیگه تو جمع خانوادگی تک دختر مجرد جمع باشم دلم میگیرد ، تا دخترعموجان بود در کنارش بودمُ میگفتیم و میخندیدیم ولی حالا من میمانم جمعی که از قبل غریبه تر خواهد شد ! 


اووووف هنوز هم نمیدانم ازدواج چیز خوبیست یا بد !!!


به آرامی آغاز به مردن می ‌کنی
اگر سفر نکنی،
اگر کتابی نخوانی،
اگر به اصوات زندگی گوش ندهی،
اگر از خودت قدردانی نکنی..

به آرامی آغاز به مردن می ‌کنی
زمانیکه خودباوری را در خودت بکشی،
زمانی که نگذاری دیگران به تو کمک کنند..

به آرامی آغاز به مردن می ‌کنی
اگر برده‏ ی عادات خود شوی،
اگر همیشه از یک راه تکراری بروی
اگر روزمرّگی را تغییر ندهی
اگر رنگ ‏های متفاوت به تن نکنی،
یا اگر با افراد ناشناس صحبت نکنی..

تو به آرامی آغاز به مردن می ‏کنی
اگر از شور و حرارت،
از احساسات سرکش،
و از چیزهایی که چشمانت را به درخشش وامی ‌دارند،
و ضربان قلبت را تندتر می‌ کنند ، دوری کنی..

تو به آرامی آغاز به مردن می ‌کنی
اگر هنگامی که با شغلت یا عشقت شاد نیستی، آن را عوض نکنی،
اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نکنی،
اگر ورای رویاها نروی ،
اگر به خودت اجازه ندهی که حداقل یک بار در تمام زندگی‏ ات
ورای مصلحت ‌اندیشی بروی..

امروز زندگی را آغاز کن
امروز مخاطره کن
امروز کاری کن
نگذار که به آرامی بمیری.
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan