دنیای نرگس بانو

اثر مرکب ... یک یاداور !

 یه کتاب میتونه اینقدر تاثیر گذار باش که کل زندگی تو را زیرُ رو کند  !

از همه جالب تر، اینِ که برسی به انتهای کتاب و ببینی دقیقا نیت نویسنده ی محترمِ این بودِ که دقیقا همین بلا  رو سر زندگیت بیارِ ! البته کلمه ی بلا با توجه به معنی و مفهومش کلمه ی درستی نیست ! لطفا از جنبه ی مثبت به این کلمه نگاه کنید ! مثلا بلای تغیر و تحول ! بلای تکانش بزرگ در زندگی !

اغراق نمی کنم ! شاید کتاب های متنوعی در این رابطه باشن که خواندم و خواندیم و حتی در حد رد شدن شنیده باشیم ولی به دور از همه ی تبلیغات ، کتاب اثر مرکب یک شاهکار است ! یک واقعیت محض که اگر بخوانی و عمل کنی و به پیگردش عملْی شوی، مطمینا سال دیگر دقیقا در همین تایمی که این مطلب را میخوانی دعای خیرت را راهی اینجانب خواهی کرد ! همان طور که من بعد از خواندن ۳ فصل از این کتاب فوق العاده، مراتب تشکرات خود را از دوسی جانِ دلم (صدیقه ی صبور و همراهم ) داشتم !

بی شک او با معرفی این کتاب رسالت دوستی خود را بر من تمام کرد...از او بی نهایت سپاسگذارم !

نوشته های من را من باب کتاب بر حسب گنده گویی نخوانید ، نه دستم در دست انتشاراتش است نه با نویسنده سنمی دارم پس لطفا اگر به فکر یک تغیر درستُ درمون  در خودتان هستین و صد البته در این خواستن تنبلی  مجالی نمیدهد، آب دستتان است بگذارین زمین و این کتاب را تهیه نمایید و بخوانید که این کتاب خوراک ادم هاییست که باید تدریجی عمل نمایند نه خیلی همین الان یهویی ! از ما گفتن بود !

اثر مرکب فرمول جدیدی به تو ارایه نمیدهد بلکه نکته ای مهم از آنچه تو فراموش کرده ای را به تو یاداور میشود !! ضرب المثل (قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود) را یادت است ؟؟ از ابتدا تا انتهای کتاب بر همین ضرب المثل مانور میدهد و آنقدر دلیل برای تو می اورد که تو شاید روزی یک لیوان اب بیشتر ، ۱ میلی متر لبخند بیشتر ، یک صفحه کتاب بیشتر ، ۲ دقیقه ورزش بیشتر ، ۳ دقیقه درس خواندن بیشتر ، ۴ دقیقه کار بیشتر در محیط کاریت انجام دهی ، بعد با یک فرمول تصاعد حسابی به تو اثبات میکند که همین یکذره یکذره میشود شاهکاری که تو بعد از گذر ۲۷ ماه اثرش را بر زندگیت می بینی !

و خلاصه خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل ...

The compound Effect:jumpstart ,your life ,your success ….

و در انتها دوست دارم از اسم کتاب انتقادی کنم ! به نظرم می توانستند اسم کتاب را تاثیر گذار تر انتخاب کنن و البته کتابی که من دارم چاپ بیست و سوم خود را از سر گذرانده و این یعنی چه با اسم و چی بی اسمِ تاثیر گذارش، این کتاب در جایگاه خود توانسته خودکی نشان دهد ....

و خلاصه با تشکر از شما که زرت پرت های اینجانب را خواندید .. نیتی نداشتم جز معرفی یک عدد کتاب خوب و ماثر که ارزش وقت گذاشتن را داشته باشد ...


نرگس.و.ز

اردیبهشت . ۱۳۹۶

شازده حمام ( جلد ۴ )




وقتی در کتاب فروشی چشمک، پوستر چاپ کتاب شازده حمام  (جلد ۴ ) دیدم از خوشحالی مضاعف نزدیک بود حرکات دور از شان و آکروبات بزنم !
سریع با ریحانه جان تماس گرفتم و ذوقمُ باهاشون تقسیم کردم ! و اینگونه شد که این کتاب در تاریخ ۱۸.دی .۹۵ به کتابخونه ی کوچکم اضافه شد و صد البته که ۴ ماه بعدش یعنی در تاریخ  ۱۹.اردیبهشت.۹۶ مطالعه شد !
با تشکر از خودم که تا این حد سنگین تشریف دارم !

ابتدای کتاب داستان شهربانوست ! زنی که در دهه ی ۴۰ و ۵۰ جزو گونه ی کمیاب و در حال انقراض خود بوده است !! شهربانو زنی بزرگ و سالک منش بوده است و  از خاطراتش که میخواندم باورش برایم سخت بود که در آن دوران چنین زن هایی بود خارجی داشته اند !
او همیشه میگفت :
در هر مشکلی حکمتی و در هر حکتی نعمتی است ..
او قران ،انجیل، تورات را به بچه های هر مذهب در همان مکتب خانه ی معروف درس  می داده است !
یکی از شعارهای معروف زندگی شهربانو این بود است که :
آن کس که در زندگی اش مرتکب گناهی نشود ( گاو ) است ! هیمن یک جمله کافی بود که شهربانو به دل من یکی عجیب بنشیند !

در بخش های بعدی کتاب ،لازم است که تو کره ی زمین را برداری ، شهر نروژ را پیدا کنی ، بالاتر از شهر نروژ شهری است به اسم ترومسو! حالا بالاتر از آن را ببین ،جزیره ای به اسم اسوالبرد !!! کره ای که روی میز برادرم بود این شهر را نداشت ! البته شهر نه جزیره !! وحال از گفتن این موضوع این بود که دکتر جان همشهری امان از سفرش به این جزیره ی قطب شمالی می گوید ! یعنی دقیقا تو را از کوچه پس کوچه های یزد میبرد وسط برف های جزیره نزدیک به قطب شمال! آنجا هم یک ایرانیِ کرد پیدا می کند به اسم امید و از زندگی نامه اش در آن جزیره ی متروک می گوید و ربطش می دهد به فرهنگ و تمدن و اصالت ایرانی و الا غیر  ! خلاصه اقای دکتر اینقدر زیبا و دلنشین از خاطراتشان به این شهر یخ زده می گویند که تو شاید هوس کنی که یه  کله ی نترس و البته مقداری پول داشته باشی تا دستی دستی خودت را به غلط کردن بی اندازی !

و در انتهای کتاب همراه می شویم از مخاطبی غیر از خود نویسنده ! خاطره ای از شاگرد اقای دکتر که در سفری به برزیل ایشان را همراهی می کردن ! تازه با خواندن این خاطره پی به شخصیت بزرگ و پر محتوای اقای دکتر  بردم که صد البته اندکی از آن را !
دکتر مجیبیان به پروفسور پاپیلو در یک جمع ۳۰۰ نفر گفته اند  : تو از روی عقده این کتاب را نوشتی ! و پروفسور در جواب گفتن : من دستهای اقای دکتر را در جلوی ۳۰۰ نفر ادم میبوسم و به نظرشان احترام می گذارم !
این نظر خود اقای نویسنده در کتابشان اذعان کردند !! خواستم بگویم همچین نقدی هم بر این کتاب بوده است !!! حالا از روی عقده یا هرچیز دیگر ، به نظرم خواندن خاطراتی که از تاریخ زنده تر است برای ما همین را بس است !
و در نهایت به اقای دکتر پاپیلو می گویم:
پروفسور ،لطفا بنویس! لطفا قبل از اینکه خیلی دیر شود بنویس برای ما جوان هایی که جغرافیای زندگی خود را محدود کرده ایم !

پدر پولدار پدر بی پول ...رابرت کیوساکی


خودم نوشت :

 

 چه کتاب جالب و کاربردی بود ، جزو کتابهاییست که در هر سنی بخوانی خواهی گفت کاش زودتر میخواندم ! مطالبی داشت که در هیچ مدرسه، موسسه و یا دانشگاهی تدریس یا حتی اشاره نخواهد شد یا شایدم چون من شاخه ی مهندسی خوانده ام و از مدیریت و کسب کار به دور بودم مطالب این کتاب برایم جدید و جذاب بودند !
 

جدا از کتابهای رمان و زمینه های روانشناسی که مستقیما درک ما را از زندگی و اشخاص اطرافمان بالا می برد این دسته از کتاب ها را  را میتوان در زمره ی کتابهای کاربری مالی  در نظر گرفت که حتی دانستن اصول و طرز فکر نویسنده، جایی و یا قسمتی از زندگی مالی امان را میتواند تحت شعاء قرار دهد !

 

 

به جهندم که خیط کردم !

به حدی امتحانم خراب کردم که حرفی برای گفتن ندارم ....

از دکتر شیر افکن و تمام اموزش های عالیشان شرمنده ام ، رویی برای حرف زدن ندارم ...

بیایم مقصر را تقسیم بندی کندیم و بخشی از آن را بیندازیم روی دوش مثلا سوالات ۴گزینه ای که همیشه برای من به شخصه دردسر بوده اند یا طراح سوالا که گزینه ها را داغان داده بودند ...

ولی از انتهای یک صداقت بشنوین که همه چیز اوکی بود و این من بود که نات اوکی بود!

روز قبل از اینکه راهی جلسه ی امتحان شوم برادر کوچکمان جمله ای فرمودند به این مضمون :

ابجی خوبی امتحان شما این که راه جبران داره ولی برای ما فقط یک بار ..اشتباه مجاز نیست !

شاید حرفش به نوعی پیام بود که اگر من امتحانم  را با مداد شمعی قهوه ای رنگ کردم برای جبرانش ناامید نباشم ...
روزای اول بعد امتحان (جو الکی میدهم فقط ۴ روز از ان روز گذشته است) حال حوصله ی هیچ را نداشتم این هیچ که میگویم از هیچ میاید ..اصلااین هیچ از خود هیچ، هیچ تر است ! ولی بعد از همه ی این هیچ ها امروز به این نتیجه رسیدم که نه آن سقف آسمان بر فرق سرم خراب شده است و نه جایشان با یکدیگر عوض شده و یا نه اصلا سوراسرافیل بوق زنان اعلان ساعت قیامت را کرده است که تایم اوتی باشد برای همه  و در کل هیچ اتفاق خاصی نیفتاده است و فقط این یک عدد منِ ناچیز امتحانش را گند زده است ؛خوب به فدای سرم و انشالله که تنم و مغزم سالم باشد برای رفع این خیطِ دلخراش ...


همین و فقط همین .


خواستم بگویم در نهان کمپینی برای خود راه انداخته ام و از تک به تک اعضا و جوارح بدن دعوت نمودم برای مشارکت در این کمپین که بدانند و اگاه باشند ناامیدی در این تن جایی ندارد ... اگر باری خورده ایم زمین دست به دست هم دهیم به خیر و نیکی و شادی خیط خود را نهیم جبران !!!


به امید آینده ای که در آن هیچ برای پشیمانی نباشد !


ناله های پس از کنکور

دیدی چقدر راحت سقف یک ارزویم هوار شد بر فرق سرم ؟؟؟؟

چقدر راحت تمام خنده های بعد امتحانم مبدل شد به یه غم بزرگ ته دلم ...

چقدر دلم گریه میخواهد ..

چقدر دوست دارم الان یکی در اغوشم کشد و بگوید نرگس عزیزم درست میشه یا بگه خودم برات درستش میکنم غصش نخور ....

چقدر و چقدر ...


خدایا اجازه ؟؟

خستم ...

خدایا خیلی میخوام ناامید نشم ولی باور کن خستم ....

۷ اردیبهشت ۹۶

بعد از کنکور

این تصور من از یک فرداست ...!

چشام ببندم ...
باز کنم ....
یک سالن ولنگ باز ببینم ...
چمباتمه زدم به یک صندلی ....
عینک بالای سرم ....
لایلون کشکم طرف راست و بطری ابم طرف چپ ...
سالن پر از یک سکوت ...
من نرگس در انتهای یک تلاش ...

شریک همراه ...

به خاطر اولویت بندی در بعضی از مسایل  زندگی ام نتوانستم امروز در کنار بچه ها باشم ولی مهدیه جور مرا کشید ..
میدانستم زهرا و النازم نیاز مبرهمی به وجودم دارن  ...
شریک داشتن یعنی همین روزهایی که تو نیستی و او باشد ...
ته دلم از اینکه چرا امروز کنارشان نبودم گرفته است ولی از اینکه برده اند و سکویی را از آن خود کرده اند میبالم ....
مرسی دختران گلم
(مبینا و فاطمه اول ... محدثه دوم ... مهلا یاسمن و زهرا سوم ) و خدایا سپاس از لطف بی انتهایت و شاکر نعمتهای بی دریغتم ...
دوستان برای شما در تک به تک مراحل زندگیتان شریک های منصف، مهربان ، دلسوز ارزومندم ...

به آرامی آغاز به مردن می ‌کنی
اگر سفر نکنی،
اگر کتابی نخوانی،
اگر به اصوات زندگی گوش ندهی،
اگر از خودت قدردانی نکنی..

به آرامی آغاز به مردن می ‌کنی
زمانیکه خودباوری را در خودت بکشی،
زمانی که نگذاری دیگران به تو کمک کنند..

به آرامی آغاز به مردن می ‌کنی
اگر برده‏ ی عادات خود شوی،
اگر همیشه از یک راه تکراری بروی
اگر روزمرّگی را تغییر ندهی
اگر رنگ ‏های متفاوت به تن نکنی،
یا اگر با افراد ناشناس صحبت نکنی..

تو به آرامی آغاز به مردن می ‏کنی
اگر از شور و حرارت،
از احساسات سرکش،
و از چیزهایی که چشمانت را به درخشش وامی ‌دارند،
و ضربان قلبت را تندتر می‌ کنند ، دوری کنی..

تو به آرامی آغاز به مردن می ‌کنی
اگر هنگامی که با شغلت یا عشقت شاد نیستی، آن را عوض نکنی،
اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نکنی،
اگر ورای رویاها نروی ،
اگر به خودت اجازه ندهی که حداقل یک بار در تمام زندگی‏ ات
ورای مصلحت ‌اندیشی بروی..

امروز زندگی را آغاز کن
امروز مخاطره کن
امروز کاری کن
نگذار که به آرامی بمیری.
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan