دنیای نرگس بانو

تکه هایی از یک کل منسجم (پونه مقیمی)

 

درد هم عبور میکند من کنارت هستم .

 

اولین نکته ای که توجه ی من را به خودش جلب کرد این بود :

چاپ اول : دی 1397

چاپ دهم : خرداد 1398

با یه سرچ ساده ی گوگل پی بردم تا به الان این کتاب به چاپ 15 خود رسیده !!

 

پونه مقیمی ،تحصیلکرده ی رشته ی روانشناسی بالینی دانشگاه تهران که وقتی او را در پیج اینستاگرامش یافتم و چهره و صفحه اش را با جریانی آرام دیدم بیشتر و بیشتر با کتابش انس گرفتم .

او کتابی نوشته است برای آشتی با خود . کتابی برای دیده شدن منِ درون . 

او در ابتدای کتابش حقایق زندگی را بدون هیچ تعارفی بر سرت هوار میکند، اینکه زندگی پر از درد ،ناکامی ، از دست دادن ،رنج ،تنهایی و سرشار از نداشته هاست،از همان ابتدای کتابش میخواهد که بپذیری و با رویا بافی از این حقایق تلخ واقعی فرار نکنی.او رویا پردازی را گم شدن بین اکنون و آینده ای مبهم میداند.

کتابی که به تو یاد میدهد به جای سرزنش کردن خود برای تمامی اشتباهاتت با او دوست شوی و به تمام غلطهایش احترام بگذاری .

درک تنهایی عمیقت را به تو یاد میدهد و این را به تو بارها و بارها متذکر میشود که تنهاییت از همان ابتدای تولد تا به انتهای زندگیت با تو بوده و خواهد بود ،فرار از آن بی فایدست ،او در پی این یاداوری ها از تو میخواهد برای فرار از این تنهایی با هر آدم اشتباهی درگیر نشوی و به حریم امن خود واردش نکنی .

او از فاصله ها برای تو حرف میزند ، فاصله ای که خود داری و شخص مقابلت ، فاصله ای که چه خود و چه شخص مقابلت موظف به احترام بر این فاصله این .

حریم ، او حریم را برایت معنی میکند،حریمی که باید برای تمام نزدیکانت  قائل باشی ، کنکاش نکنی و برای خودت نخواهیش.

بد بودن آدم ها را به گونه ای به تو یاداور میشود که تو با بد بودن آن ها کنار بیایی، بپذیری و در صورت نداشتن توانایی تغیر از کنار آنها با حفظ آرامش خود بگذری .

پونه میگوید در هر رابطه ای از این زندگی دو روزه امان باید تکه هایی از خودمان را بیاییم .ما در ارتباطاتمان ،اشتباهاتمان ، دوستی هایمان ، فیلم هایی که میبینیم،کتاب هایی که میخوانیم باید خود را بیابیم و با خود نزدیکتر شویم .

او میگوید اگر شکستی در زندگیت خوردی که تو را به لاک تنهاییت فرو برد ،استقبال کن که این لاک برای خلوت کردن و نزدیک تر شدن به خودت ارزشمند است و این زیباترین تعبیری بود که از شکست رابطه ها در کتابی خواندم .

و نیز به تو یاد میدهد:

احساس ها برای حس شدن به وجود آمده اند نه برای سرکوب.

در لحظه زندگی کنیم ولی اسیر لحظه ها نباشیم.

که رفتارت با آدم ها شبیه خودت باشد نه شبیه رفتار آنها با تو.

که از درد که رد شوی به یک دَر میرسی که اگر درکش کنی میتوانی مسیر زندگیت را دستخوش تغیراتی کنی.

و او چه زیبا در بخشی از کتابش از زبان پروفسر رولف هوبل گفت : هرجا که تفاوتی باشد ، ریشه ی حسادت کاشته میشود.

و نیز در جایی دیگر اشاره کرده است که بدن میتواند در یک زمان باشد ولی ذهن میتواند به سه زمان مختلف سفر کند: گذشته، آینده،اکنون !

که برای تفسیر این بند آخر شما را ارجاع میدهم به مطالعه ی کتاب ارزشمندش .

با تشکر نرگس.و.ز پاییز 98

استپ !

همیشه به دوستام میگم : " در لحظه برای تصمیمی که گرفتین احترام قایل باشین "

مطمین باشین شرایطی که داشتین شما رو مجبور کرده تا اون تصمیم بگیرین ! اینکه بعدها بشینین براش غصه بخورین که چه تصمیم احمقانه ای بود که گرفتم هیچ فایده ای نداره ! حتی اگر بارها برات تکرار میشد بازم اون تصمیم در اون لحظه از آن شرایط تو بوده است ! تحلیل نداره! احساس تو بود ! بد نبوده ! 

 

از دوره ی داوری دانشگاه عقب افتادم ! از قطار جا موندم و بعد کنسل کردم ! مادر اصرار داشت با اتوبوس خودم برسونم ولی به شخصه کنسل کردم ! دلیلم دقیقا خودش بود که از ناحیه ی کمر مشکل داشت و من عذاب وجدان داشتم ،که من خسته بودم، که من من من من من من من ......

 

نرفتم ! همین ! خیلی عقب افتادم ! دقیقا یک سال ! جتی از شاگردای خودم و تک به تک هم دوره ایهام ! 

ولی درونم به خودم قول رسیدن به بالاترین درجه را دادم !گرچه اینجا متوقف شدم ! وایسادم ! نرفتم استپ کردم ! ولی به قول خاله میشه جبران کرد 

 

برای تصمیمی که دیشب در ترمینال ، بعد از جاموندن از اون قطار لعنتی خر، در اون لحظه ، در اون احساس، در اون شرایط را  داشتم احترام قایل میشم و قول جبران به خودم میدم .

 

عرق سرد ....

گفته بود یه سری از فیلما چنان دمغش میکنن که برای مدتی میر تو خودش و با هیچی هم نمیشه اون از این حال در آورد !خواستم بگم ، درکش میکنم در این لحظه و هم اکنون !

فیلم عرق سرد دیدم ... حسی که بعد از دیدن این فیلم دارم خاصیت توصیفی نداره بلکه باید ببینی و لمس کنی ! 

حالت خلسه ی انتهایی باران کوثری را دارم  با آن لبخند تلخ سکانس پایانی ...

من ورزشکارم ، یه ورزشکار بسیار معمولی که فقط جهت تفریح تمرین میکن !

ولی همین تمرین رُسم میکشه ! چند جلسه پیش،شیدا  کوبید تو دهنم پر خون کرد ! زهره سر تمرین دادن بهش با روی پا محکم کوبید پرده ی گوشم جر داد و تا چند روز درد کشیدم...

من فقط تفریحی تمرین میکنم این اوضام ، شما تصور کن بازیکنی که به صورت حرفه ای تمرین میکنه چه زجری میکشه که به جرم دختر بودنش مانع رسید به هدفش میشن ! و چه فیلم پر دردی بود ! 

فرهاد گفت ببین!فتانه گفت نبین که حسش بد !

نمیشه ندید این فیلما رو ! به قول فرهاد بزار دوربین یکی دیگه رو بگیری دستت و دنیا رو با دوربین او ببینی نه خودت !

یادم امیر ازم پرسید چرا از ازدواج فراری ؟

گفتم : دوستی تعهد قلبی دو شخص بهم ولی ازدواج تعهد کتبی و دلیست،ولی این تعهد کتبی قدرتی رو به مرد میده که به محض اینکه اسم وارد شناسنامه بشه مثل خلع سلاح کردن اون زن میمونه ، هیچ کار نمیتونه بکنه جز اینکه پای هرچیزی وایسه چون مجبور ! طلاق اسون نیست ! طلاق یک شکست بزرگه ! یه دختر اگر نقطه ضعف فرار از این ضعف داشته باش خیلی رنج خواهد کشید از زورگویی یه مرد ! 

 

به آرامی آغاز به مردن می ‌کنی
اگر سفر نکنی،
اگر کتابی نخوانی،
اگر به اصوات زندگی گوش ندهی،
اگر از خودت قدردانی نکنی..

به آرامی آغاز به مردن می ‌کنی
زمانیکه خودباوری را در خودت بکشی،
زمانی که نگذاری دیگران به تو کمک کنند..

به آرامی آغاز به مردن می ‌کنی
اگر برده‏ ی عادات خود شوی،
اگر همیشه از یک راه تکراری بروی
اگر روزمرّگی را تغییر ندهی
اگر رنگ ‏های متفاوت به تن نکنی،
یا اگر با افراد ناشناس صحبت نکنی..

تو به آرامی آغاز به مردن می ‏کنی
اگر از شور و حرارت،
از احساسات سرکش،
و از چیزهایی که چشمانت را به درخشش وامی ‌دارند،
و ضربان قلبت را تندتر می‌ کنند ، دوری کنی..

تو به آرامی آغاز به مردن می ‌کنی
اگر هنگامی که با شغلت یا عشقت شاد نیستی، آن را عوض نکنی،
اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نکنی،
اگر ورای رویاها نروی ،
اگر به خودت اجازه ندهی که حداقل یک بار در تمام زندگی‏ ات
ورای مصلحت ‌اندیشی بروی..

امروز زندگی را آغاز کن
امروز مخاطره کن
امروز کاری کن
نگذار که به آرامی بمیری.
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan