میتونم رسما بگم زندگیم بهم ریخته و هیچ مدیریتی روی این زندگی این روزهام ندارم!
40 روز میگذره از ایکه باید 6 صبح بیدار شم و 7 صبح سر کار باشم ولی هنوز خسته ام و له!
روزهای فردم تا 2:30 سرکارم و از 4:15 با شاگردام کلاس دارم و 7:45 کلاس های شافلم شروع میشه و به این شکل دقیقا له ولورده میشم
تقریبا هر شب ساعت 9:30 باید منتظر یک شخص جدید تو زندگیم باشم ک داریم دوره ی آشنایی رو میگذرونیم و خداروشکر میکنم که خیلی وقتا نیست و یا اگرم باشه اینقدر محدود که زود میره!
این روزها دیگه نه دوستی میشناسم، نه فامیل و نه کتابی میخونم و نه فیلمی میبینم و نه با هیچ کدوم از دوستام رفت و آمدی دارم!
شریک میگه که هنوز عادت نکردی به کار جدید!
و من می در اوج بی برنامگی به سر میبرم!
- چهارشنبه ۲۲ دی ۰۰ , ۲۲:۲۳