دفترخاطراتم را که مرور میکنم، سرتاسر نام اورا می بینم، دفترم را پر کرده است از حاشیه های زندگی اش ! از دعواهایش، قهرهایش، بی احترامی هایش، بحث هایش و الی غیره !
دو سالی میشود که خانواده را ترک کرده است و بچه هایش را رها !
در این دوسال ننوشتم، گرچه هرچقدر هم می نوشتم پر بود از حرفهای مفتش، دخالت های بی جایش، دلتنگی هایش و الی غیره !
خواستم بگویم تا دیروز که خودش بود، رفتارش و حالا که نیست از این مسافت نیز بیخیال نمی شود و نیش هایش.
بی رحمانه است که آرزوی ترک این دنیا را فقط برای آرامش خانواده ام بخواهم ولی انگار بعضی آدمها نحسیشان تا به گور نرون نخواهد رفت.
میسپارمش به خدا ! او را و فرزندانش را به کل ترک میگویم تا بیش از این دفترم را با خاطرات سیاه و خاکستری و بیخود خود پر نکنن !
- شنبه ۱ شهریور ۹۹ , ۱۷:۲۳