دنیای نرگس بانو

مرضِ به تعویق انداختن کارها ...

📚📚📚📚📚📚📚📚
#اعلان_مطالعه
#معرفی_کتاب
#روانشناسی اهمالکاری
#دکترالبرت الیس و دکتر ویلیام جیمزنال

یک کتاب دیگه هم به لیست کتابهایی که خواندم اظافه شد ..
پستی دیگر هم به پستهای *از کتابی که خواندم * نیز اضافه  شد ..
ولی این بار اعتراف میکنم متفاوت تر از قبل بود ...تفاوتش در حد سیلی بود که به روح روانم زد و من را باری دیگر به خود اورد ... تا بودِ همین بودِ است که گاهی کتابی یا فیلمی خوب ;چشم های تورا به واقیعت هایی متفاوت باز میکنن و یا گاهی چنان تو را از خواب ناز بیدار میکنن که تا شاید، تو با دقت بیشتری به اطرافت نگاهی کنی...ارزش خواندن این کتابها یا دیدن این فیلم ها که دیگر گفتنش حد و مرز ندارد ..
کتابی که این سری چشم گوش من را به واقیعت زندگی ام روشن کرد کتابی بود من باب  *روانشناسی اهمالکاری*...
اوایل این کتاب عادت داشتم به اینکه بشنوم و بخوانم از نویسنده های دکترش که «کسی که کاری را به تعویق میاندازد دچار یک نوع بیماری روحی روانی است، دچار یک عادت زشت».. اینقدر که عادت کرده ام که از این دکترهای روانشناس بشنوم و بخوانم که هر انچه که با روح روان ادمی نمیجورد یک نوع بیماری روحی محسوب میشود ...این بار میخواهم اعتراف کنم با انها موافقم ..کسی که عادت دارد کارهایش را به تعویق بی اندازد از نظر روحی مشکلی دارد که باید یا رفعش کند یا اینقدر با عادتش روزگارش را طی کند تا اخر به نقطه ی عطف پشیمانی اش برسد ...
اینقدر در این کتاب دلایل مختلف و مثال های متنوع خواندم تا بلاخره قانع شدم که من باب این عادت زشت چه کوتاهی هایی را که برای خود و زندگی خودم مرتکب شدم .. اینقدری که هربار من را به فکر فرو میبرد ..انگشت به دهانم و پشیمانی در حالتم !!
تاسف برانگیز بود خواندن این کتاب ... گاهی از مثالهایی که میزد خنده ام میگرفت .. انگار که که دارد به جای من حرف میزند و بهانه می اورد ...
خلاصه میخواهم بگویم که اگر مثل من ذره ای در انجام دادن کارهایتان تعلل می کنید این کتاب را حتما بخوانید ... این دومین کتابی بود که من باب اهمالکاری میخواندم ...در مقایسه با کتاب قبلی که تقریبا مطالب مشابه ای داشتن کامل تر بود و از آنجا که از زبان دانجشو ،کارمند ، بانوی خانه دار، شاغل و غیره، مثال های متنوعی زده بود بیشتر نوش روان آدمی میشود.. بیشتر و بیشتر میتوان دلایل منطقی اش را درک کرد و حدالمکان سر سری از آن نگذشت ...

باتشکر از وقتی که گذاشتین ...🙏

نرگس ..
۲۹/آبان /۹۵

اخرین سخنرانی

 📚📚📚📚📚📚📚

# معرفی_ کتاب 

# آخرین سخنرانی 

# رندی پوش ,جفری زسلو 

صفحه به صفحه ی کتاب را که میخواندم حس میکردم به صفحه صفحه از پایان زندگی این مرد دوست داشتنی میرسم ...دوست داشتم صفحات کتاب نامحدود ادامه پیدا میکردن تا شاید عمر این مرد دوست داشتنی نامحدود ادامه پیدا میکرد...کاش قبل از بیماری اش اورا میشناختم آن وقت مطمیناهرجای دنیا که بود قبل از اینکه سرطان او را از پا در بیاورد به دیدنش میرفتم حتی اگر این دیدار لحظه ای بیش نمی بود ...


جایی شنیدم سرطان ادم را بزرگ میکند ... تا قبل از خواندن این کتاب حسِ کلیشه ای ترین جمله را نسبت بهش داشتم و حالا بعد از اتمام این کتاب میفهمم عمق این جمله فراتر از درک و شعور من بودِ است ...


(رندی پوش) جزو همان اشخاصیس که سرطان بزرگش کرد ... او بزرگ بود البته برای قشر جامعه ی کوچکِ خودش... با بیماری ناعلاجی که گرفت حتی منِ نرگس از آن سوی دنیا او را نیز میشناسم ... با صحبت هایش انس گرفتم ..عکسش را قاب خواهم گرفت و بر گوشه ای از اتاقم خواهم گذاشت تا هیچ وقت اخرین سخنرانی باشکوهش را فراموش نکنم ...


اگر به کتابهای روانشناسی علاقه داری... اگر به خواندن زندگی نامه علاقه مندی ... اگر خدای نکرده با یک بیماری ناعلاج دست پنجه نرم میکنی ...اگر استاد دانشگاه و تحصیل کرده ای و کلی زیر دستت دانشجو داری..اگر بخشی از کار تو اموزش است ..اگر پدری...اگر مادری..این کتاب را بخوان ... این کتاب فراتر از همه ی انچه هست که من گفتم. و وقتی می خوانی بدان که رندی دیگر کنار ما نیست ...


این جمله را شنیده ای که میگویند: (و چه زود خوب ادمی میرود) رندی قطعا از ان خوبها بود که با 47 سال زندگی کوتاهش یک عمر در اذهان آنان که خواندنش ماندگار ماند ...

اخرین سخرانی اش را بخوان و این فرصت طلایی اشنایی با این مرد دانشند علوم کامپیوتر جوان را از دست ندِ..

با تشکر از خانم سیده طباطبایی بابتِ معرفی این کتاب در اخرین نشست کتابخوانی .. 

نرگس...

 آبان / 1395

این کتاب درد دارد ...

صفحه ی اول این کتاب نوشتم ( این کتاب درد دارد !)
درد نفهمیدن ...
درد تعصب و حرفهای  بی جا ...
درد عاشق شدن و ترسیدن ...
درد حسادت ...
درد حرف زور...
درد سوزاندن کتابها و یاداشتهای شخصی ات ..
درد سوزاندن کتاب شعری که قرار بود چاپ شود ...
درد از دست دادن  !!
درد برادر کشی و قابیل و هابیل بودن !







به آرامی آغاز به مردن می ‌کنی
اگر سفر نکنی،
اگر کتابی نخوانی،
اگر به اصوات زندگی گوش ندهی،
اگر از خودت قدردانی نکنی..

به آرامی آغاز به مردن می ‌کنی
زمانیکه خودباوری را در خودت بکشی،
زمانی که نگذاری دیگران به تو کمک کنند..

به آرامی آغاز به مردن می ‌کنی
اگر برده‏ ی عادات خود شوی،
اگر همیشه از یک راه تکراری بروی
اگر روزمرّگی را تغییر ندهی
اگر رنگ ‏های متفاوت به تن نکنی،
یا اگر با افراد ناشناس صحبت نکنی..

تو به آرامی آغاز به مردن می ‏کنی
اگر از شور و حرارت،
از احساسات سرکش،
و از چیزهایی که چشمانت را به درخشش وامی ‌دارند،
و ضربان قلبت را تندتر می‌ کنند ، دوری کنی..

تو به آرامی آغاز به مردن می ‌کنی
اگر هنگامی که با شغلت یا عشقت شاد نیستی، آن را عوض نکنی،
اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نکنی،
اگر ورای رویاها نروی ،
اگر به خودت اجازه ندهی که حداقل یک بار در تمام زندگی‏ ات
ورای مصلحت ‌اندیشی بروی..

امروز زندگی را آغاز کن
امروز مخاطره کن
امروز کاری کن
نگذار که به آرامی بمیری.
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan