دنیای نرگس بانو

کوتاه ولی درب و داغون

 

خب باید اعتراف کنم گاهی وقتی بی انگیزه میشم شورش رو در میارم.

در این حد که الان استاد دیگه جوابم رو نداده و مقالم رو هوا مونده! 

جدیدا یه روش پیدا کردم که وقتی تصویر سازی میکنم، انگیزه ی ادامه کار بهم میده! 

این روش اینکه چشام رو ببندم و تصور کنم کار تموم شده و از تموم شدنش دارم لذت میبرم و چه حس خوب باحالی بهم میده.

برای بدست آوردن اون حسی که تصور کردم انگیزه ی ادامه پیدا میکنم.

برای این کار اسم هم گذاشتن و برای خودش یه استراتژی راهبردی محسوب میشه ولی من نمیدونم چی بود و کجا بود.

خلاصه استاد جواب آخرین ایمیلم رو نداده و اوضاع مقالم بهم ریختست.

مورد دیگه هم اینکه بیمه ی بیکاریم هنوز درست نشده و به سلامتی رو هواست...

تمامی لباسهای دوران مجردی تنگ شدن و اینجانب مبدل به یک موجود شیکم دار شدم که برای عروسی مجبور شد کلی هزینه برای لباس مجلسی جدید کنه!! 

خلاصه درب و داغون یه سری چیزا ولی 
 فدای سرم، میسپارم به خدا درستش میکنه... اینجانب پارتیش کلفته :)

 

   
 

میخونمشون!

باز بیخوابی زده به سرم!

کلا این شکلی که تا میام، ساعت خوابم رو اوکی کنم، یه سفر به زادگاه میزنم، آب به آب میشم و به تنظیمات کارخونه برمیگردم!

مجدد قطاری که باهاش اومدم، 4ساعت به بالا تاخیر داشت و همه رو نگران کرده بودم، هرچند همسفری های فوق العاده ای داشتم و تا ساعت 10:30 صبح در کوپه خواب بودم و بهم حال داد ولی اینکه باز من در مسیر اومدن به یزد، دچار مشکل شدم داستان عجیبی شده.

شیما بهم گفته بود؛ اینکه هربار اذیت میشی خیلی عجیبه، صدقه زیاد بده... این سری دو بار صدقه دادم و همون اولش ماشین آقاجون خراب شد و بعد قطار تاخیر داشت!! خدایی این صدقه ها رو نمیدادم، ریق رحمت رو سر کشیده بودم شاید!

خب باید بگم که کتاب Tactics رو تموم کردم و سومی رو شروع به خوندن میکنم، البته امروز که نشد، انشالله از لنگ ظهر فردا که از خواب بیدار شدم! 

کتاب Word skill هم حدود 10 الی 15 تا درس بیشتر ازش نمونده. یخورده خسته کننده شده برام از حجم زیادش و مشتاقم که کتاب Advance رو بخونم ولی کتابش رو با خودم نیارودم و باید همین کتاب رو تموم کنم به همراه دوره!!! 

اصلا این دوره کردن، داستانی شده برام !

دو مورد جدید اضافه کردم، کتاب معمارزاده برای Speaking که خیلی فعلا باهاش حال میکنم چون هم ساده است و هم warm up مغزی محسوب میشه و هم گرامر تو اسپیکینگم رو error یابی میکنم! 

اپلیکیشن 4000 Word  هم نصب کردم و گاه گاهی متن هاش رو نگاه میکنم و یه سر به کلماتش میزنم. 6 تا برنامه ی جدا از همه که هر برنامه حدود 30 درس داره. دو برنامه ی اول که راحته برام ولی از سومی به بعد چالش برانگیز میشه. کتابش رو دکتر احمدیان معرفی کردن که تا 80 درصد از Reading رو میشه با کلمات این کتاب اوکی کرد.

از درجا زدن بدم میاد و این امتحان شده برام یه تیکه آجر نذاشته که به هرقیمتی هست باید بذارمش سرجاش! برای همین تصمیم گرفتم قدم هایی که در این مسیر برمیدارم رو ثبت کنم تا یادگار بمونه برام.

 

 

به آرامی آغاز به مردن می ‌کنی
اگر سفر نکنی،
اگر کتابی نخوانی،
اگر به اصوات زندگی گوش ندهی،
اگر از خودت قدردانی نکنی..

به آرامی آغاز به مردن می ‌کنی
زمانیکه خودباوری را در خودت بکشی،
زمانی که نگذاری دیگران به تو کمک کنند..

به آرامی آغاز به مردن می ‌کنی
اگر برده‏ ی عادات خود شوی،
اگر همیشه از یک راه تکراری بروی
اگر روزمرّگی را تغییر ندهی
اگر رنگ ‏های متفاوت به تن نکنی،
یا اگر با افراد ناشناس صحبت نکنی..

تو به آرامی آغاز به مردن می ‏کنی
اگر از شور و حرارت،
از احساسات سرکش،
و از چیزهایی که چشمانت را به درخشش وامی ‌دارند،
و ضربان قلبت را تندتر می‌ کنند ، دوری کنی..

تو به آرامی آغاز به مردن می ‌کنی
اگر هنگامی که با شغلت یا عشقت شاد نیستی، آن را عوض نکنی،
اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نکنی،
اگر ورای رویاها نروی ،
اگر به خودت اجازه ندهی که حداقل یک بار در تمام زندگی‏ ات
ورای مصلحت ‌اندیشی بروی..

امروز زندگی را آغاز کن
امروز مخاطره کن
امروز کاری کن
نگذار که به آرامی بمیری.
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan