دنیای نرگس بانو

حرف از رفتن ها ....

فایلی رو دارم گوش میکنم که از زبان یک دختری با صدای دوست داشتنی که توانایی جمسی محدودی دار.... به من میگه :
(( تو کارت بکن ... تو تلاشت بکن ... اگر خدا بخواد میشه .... خدا میگه من یه جوری دستت میگیرم که خودت شوکه شی ...))
چقدر صداش دلنشین بود ، اروم بود ، به دل نشست ...
دیروز داداشم اومد پیشم ، حس آرامشی که بعد از دیدنش داشتم قابل توصیف نیست ... نه ذوق بود نه هیجان و نه خوشحالی مفرط ،فقط  یه حس ارامش بود که دوس داشتم ...
دیروز کلاس دورهامون با مهتدس دم از رفتن بود، رفتن به آن سوی دنیا ! نمیدونم چی میشه ولی فکرشم نمیکردم که مهندس لطفی پور تو کار ترانزیت باشه ! از خود مترو کلی حرف زدیم و برام توضیح داد شرایطش گفت ! یه جورایی تارگت رو برام باز کرد !
دیشب خانم همسایه اومده بودن برای دیدنمون ! از وقتی فهمیده دونفری شدیم میاد دیدنمون و برامون تازه غذای حضرت اورده بود ! 
همخونه باز سوتی داده بود اونم موقع صحبت با دوستش که لامسب صداش اکو میشد از تو اشپزخونه ! نمیدونم چرا وقتی بهش گفتم مجدد زنگ زد و بعدم چه صحبتی از خاستگاری و غیره پیش اومد که دلش گرفت ...
شب زود خوابیدم ، البته ازم خواست که زود بخوابم ... امروزم که زود بیدار شدم .. اینقدر زود که شبیه همیشه هایی که خونه بودم ۱0 صبح دل ضعفه کردم و صبحانم خوردم ! مقالمم رو به اتمام !!
راستی خنده دار بود که خانم روشن ض..ر بحث رفتن قاچاقی میکرد ! فکر کن میگفت ۳۵ میلیون تومن بدی کارت راه می افته ! بامزه بود ! میگفت وقتی بیرون میام مامان اینا خیلی زنگ میزنن که یه وقت با قاطری چیزی وسط کوه کمن نباشم ! جالبه نه ؟! 
این روزها منم و مقاله هام!!


ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
به آرامی آغاز به مردن می ‌کنی
اگر سفر نکنی،
اگر کتابی نخوانی،
اگر به اصوات زندگی گوش ندهی،
اگر از خودت قدردانی نکنی..

به آرامی آغاز به مردن می ‌کنی
زمانیکه خودباوری را در خودت بکشی،
زمانی که نگذاری دیگران به تو کمک کنند..

به آرامی آغاز به مردن می ‌کنی
اگر برده‏ ی عادات خود شوی،
اگر همیشه از یک راه تکراری بروی
اگر روزمرّگی را تغییر ندهی
اگر رنگ ‏های متفاوت به تن نکنی،
یا اگر با افراد ناشناس صحبت نکنی..

تو به آرامی آغاز به مردن می ‏کنی
اگر از شور و حرارت،
از احساسات سرکش،
و از چیزهایی که چشمانت را به درخشش وامی ‌دارند،
و ضربان قلبت را تندتر می‌ کنند ، دوری کنی..

تو به آرامی آغاز به مردن می ‌کنی
اگر هنگامی که با شغلت یا عشقت شاد نیستی، آن را عوض نکنی،
اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نکنی،
اگر ورای رویاها نروی ،
اگر به خودت اجازه ندهی که حداقل یک بار در تمام زندگی‏ ات
ورای مصلحت ‌اندیشی بروی..

امروز زندگی را آغاز کن
امروز مخاطره کن
امروز کاری کن
نگذار که به آرامی بمیری.
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan