دنیای نرگس بانو

یهویی

اینترنت خونم بلاخره وصل شد ... تقریبا ۳ شب پیش !!
چقدر احساس رفع برون ریزی میکنم !!
امروز پسرخاله محمدرضا بلاخره بعد از چند ماه ماندن در کما به آن سوی دنیا شتافت ! خدا به خالم صبر بده !(خاله ی مادر جان )
دوشنبه دانشگاه نرفتم !! خواب موندم به سلامتی ! کلاس دو در شد و تعداد غیبتها رسید به عدد هول انگیز سه !!
 دوره ی ارشد هم همچنان مسخره بازیای دوره ی کارشناسی داریم اخه این چه وضعشه 
چهارشنبه با فاطمه و مهسا جلسه داشتیم با استاد راهنمای عزیزمان ، فرمودن کلاس المانی رو یخدااااا !!! در ضمن ترم دیگه ۴تا درس برداریم که از تابستون تایم بزاریم برای پروژه ! در ضمن حتما باید مقاله بدیم در غیراینصورت دفاع یخداااا !!! با تشکر از سخت گیریهای محترمانشون !
چهارشنبه ما بین کلاسا رفتیم خونه ثمین و قبلش برای تعویض بند کفش فاطمه رفتیم فروشگاهایی که القضا به خونه ی ثمین اینا بسیار نزدیک بود ! فکر میکنم دوشنبه ای بود که با خاله فریبا و زندایی زهراشون رفتیم خرید و بلاخره بعد از ۲ ماه از اومدنم به این شهر موفق به خرید شدم ! خاله فریبا خیلی کمکم کردن برای انتخاب ، خدارو شکر میکنم به خاطر بودشون در کنارم ! تنهایی هرچقدر خوبی داشته باش ولی باور کنین گاهی بدجور اذیتت میکن ! حالا هرجای دنیا که میخوای باش ! باید عادت کنم واقعا ؟ یا میشه تغیرش داد ؟! همه ی انها بستگی به تلاش این یک سال اخیرمون دار ! من و فاطمه که هر دو یک هدف مشترک دنبال میکنیم ! و  خدا یه جورایی جفتمون سر راه هم قرار داد که همدیگر هول بدیم ! 
خدا رو شکر به خاطر همه چیز !
شاگردام مسابقه داشتن ، مسابقاتی که یزد میزبان بود ، همشون باخت دادن جز فاطمه کوچولو که هرباردست پر از مسابقات برمیگرده ! سوم شده و ....همین الان برام تو تلگرام ویس فرستادن و بعد مدتها شنیدن صداشون باعث شد از دلتنگی اشک بریزم !! هنوز وقت نکردم که برم باشگاه سرتمرین و چقدر دلم یه باشگاه رفتن توپ میخواد و از اونجایی که کلاسای ترم بعدمون هم روزهای دوشنبه و چهارشنبه است میتونم یه حرکتی بیام برای شروع دوباره تمرین !

من بعد سعی میکنم خاطرات روزام در این تنهاییا ثبت کنم مخصوصا دانشگاه که مدتش بسیار کوتاست !
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
به آرامی آغاز به مردن می ‌کنی
اگر سفر نکنی،
اگر کتابی نخوانی،
اگر به اصوات زندگی گوش ندهی،
اگر از خودت قدردانی نکنی..

به آرامی آغاز به مردن می ‌کنی
زمانیکه خودباوری را در خودت بکشی،
زمانی که نگذاری دیگران به تو کمک کنند..

به آرامی آغاز به مردن می ‌کنی
اگر برده‏ ی عادات خود شوی،
اگر همیشه از یک راه تکراری بروی
اگر روزمرّگی را تغییر ندهی
اگر رنگ ‏های متفاوت به تن نکنی،
یا اگر با افراد ناشناس صحبت نکنی..

تو به آرامی آغاز به مردن می ‏کنی
اگر از شور و حرارت،
از احساسات سرکش،
و از چیزهایی که چشمانت را به درخشش وامی ‌دارند،
و ضربان قلبت را تندتر می‌ کنند ، دوری کنی..

تو به آرامی آغاز به مردن می ‌کنی
اگر هنگامی که با شغلت یا عشقت شاد نیستی، آن را عوض نکنی،
اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نکنی،
اگر ورای رویاها نروی ،
اگر به خودت اجازه ندهی که حداقل یک بار در تمام زندگی‏ ات
ورای مصلحت ‌اندیشی بروی..

امروز زندگی را آغاز کن
امروز مخاطره کن
امروز کاری کن
نگذار که به آرامی بمیری.
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan