دنیای نرگس بانو

پنجشنبه فیروزه ای .... سارا عرفانی

همین اول راهی میخوام دولاخ کنم (گرد و خاک ) و یه پیشنهاد دبش بدم !!
ماه رمضونی در بخش کتابهاتون بچسبین به رمان خوندن ! ترجیحا ایرانی که شبیه سریالای ابکی تلوزیون باشه که ناخواسته مثل معتادا تا قسمت اخرش دنبال میکنی بعدم ژست میگیری و میگی : حیف وقت !!
اندراحوالات معرفی رمان جدیدی که خوانده ام میخواهم نطقی بفرمایم :
اِهم ...اِهم !!
به نام خدا هستم ... پنشنبه ی فیروزه ای راخواندم ... نصف حرفاهایش را نفهمیدم ! با تشکر ن . و .ز !!



 واقعیتش این است که خانم عرفانی جان فلسفه خوانده اند ! نوشته هایشان ساده نگاری بود که مثل جریان یک رود ارام تو را همراه میکرد و ناگهان با فلسفه گویی های وسط نوشته حس میکردی که در این رود ارام با مخ خوردی به یک تخته سنگ ! ! فلسفه گویی هایشان  در رابطه با زیارت جامعه است ! منی که تا یادم می اید درگیر پیدا کردن متغیر x در معادلات و برنامه ها  بوده ام حرفهای فلسفی را چه جوری درک نمایم؟؟؟ !!! کاش پاورقی توضیحات اضافه هم می دادند و فکری به حال با مهندس های با منطق و البته فلسفه ندان می نمودند !
رمان در رابطه با یه سری از بچه خرخونای محترمست که از طرفه دانشگاه راهی زیارت اقا امام رضا (ع) می شوند ! چند روزی سفرشون طول نمیکشه که در همین چند روز سارا بانو رمانی در اوردن ۳۷۳ صفحه ای !
رمان از زبان غزاله و سلمان بازگو می شود ! این دو  عاشق و دلداده ی یکدیگرن ولی از مدل خاص که سلمان در پی یک معجزه شفا میگیرد و ابراز علاقه اش در پی این شفا و معجزه خاص می شود ! شاید یک سری بگوین در این برهه از روابط دختر و پسر اینگونه ابراز علاقه و چند سال صبر به پای هم لوس و ننر است ولی نویسنده با تبحری که در نوشتن دارد به زیبایی نشان میدهد که اگر سلمان و غزال برای ابراز عشقشان از ان ور بام افتادن شخصیتی به اسم صدف که عن قریب شبیه مگزیست که وسط فلسفه گویی های غزال ویز ویز میکند در رابطه با عشقش حمید از دیگر طرف بام میخورد زمین و با یک فضاحتی عجیب از رمان حذف می شود !
فکر میکنم نویسنده این تضاد و این سنتی بودن را به گونه ای زیبا و دلنشین و خیلی ارام و خاص برای خواننده بازگو میکند جوری که نه افراطیان و نه طفریتیان حرفی برای گفتن داشته باشند !
در این ما بین با شخصیت مریم اشنا می شوی که انتهای رمان راهی دیار حق می شود و به  نظرم خرابکاری خدام حرم که موجب به این فوت شد ،تصویر ناخوشایندی را از خدامین مهربان حرم امام رضا در ذهن به تصویر می کشد و این بخش از داستان را به هیچ وجه دوست نداشتم و ترجیحا اگر روزی سارا بانو را دیدم از او توضیح کامل میخواهم ...

الباقیشم لطف بفرمایید و کتاب را تهیه نموده و خوانده و نظر خود را با اینجانب در میان بگذارید ! تنها یک پیشنهاد دارم مِن بابِ تهیه ی کتاب و آن این است که این کتاب را نزدیک به سفر زیارتی مشهدتان بخوانید یا در حین سفرتان ! شاید توانست مدل حاجت  و یا زیارت خواندنتان را یک تغیرات کوچکی بدهد !

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
به آرامی آغاز به مردن می ‌کنی
اگر سفر نکنی،
اگر کتابی نخوانی،
اگر به اصوات زندگی گوش ندهی،
اگر از خودت قدردانی نکنی..

به آرامی آغاز به مردن می ‌کنی
زمانیکه خودباوری را در خودت بکشی،
زمانی که نگذاری دیگران به تو کمک کنند..

به آرامی آغاز به مردن می ‌کنی
اگر برده‏ ی عادات خود شوی،
اگر همیشه از یک راه تکراری بروی
اگر روزمرّگی را تغییر ندهی
اگر رنگ ‏های متفاوت به تن نکنی،
یا اگر با افراد ناشناس صحبت نکنی..

تو به آرامی آغاز به مردن می ‏کنی
اگر از شور و حرارت،
از احساسات سرکش،
و از چیزهایی که چشمانت را به درخشش وامی ‌دارند،
و ضربان قلبت را تندتر می‌ کنند ، دوری کنی..

تو به آرامی آغاز به مردن می ‌کنی
اگر هنگامی که با شغلت یا عشقت شاد نیستی، آن را عوض نکنی،
اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نکنی،
اگر ورای رویاها نروی ،
اگر به خودت اجازه ندهی که حداقل یک بار در تمام زندگی‏ ات
ورای مصلحت ‌اندیشی بروی..

امروز زندگی را آغاز کن
امروز مخاطره کن
امروز کاری کن
نگذار که به آرامی بمیری.
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan