دنیای نرگس بانو

معمای شاه (قسمت آخر)

اینجانب مدتی بود که  حرف سهراب را گوش نمودم و چشم هایم را شستم و سعی کردم جور دیگر ببینم ! و صد البته در نخستین قدم  فیلم معمای شاه را با کلیات انتقادهایی که به آن وارد میکردن را دیدم و صد البته که دیگرانی بودن که  اگر میدانستن به تو چشم یه ادم عقب افتاده ی بیکار نگاه میکردن ! که نشسته است و یک مشت دروغ و شر ور می بیند !

خواستم از تمام عوامل سازنده ی این فیلم که در ساختش همکاری کردن ، حتی اگر برای این فیلم در حد جابه جایی یک استکان خدمت کردن تشکر کنم !

کار به انتقادهای مزخرف این و آن ندارم ... کار به راست دروغ فیلم ندارم واقعا موندم بعضیا با چه وجاهت و دید احمقانه و دریغ از اندکی مطالعه کل فیلم را دروغ پنداشتند و به کل از این فیلم انتقاد کردن یکی نبود به این متعصبین کوته فکر بگوید اول کتاب هایی که در انتهای فیلم به عنوان سند و رفرنس به تو داده اند نگاهی بی انداز بعد به تاریخ و فیلم انگ دروغ را بچسبان ..

میدانید داستان ،داستان هیتلر است که جدیدا میگویند یهود کشی نکرده است و یهودیان برای مظلوم نمایی به تاریخ دروغ گفته اند !!!!!  یا به قول آشنای نزدیک ما ،هیتلر خوب بود فقط ادم های زیادی را کشت آن هم فدای سر بشریت لابد مجبور بود است ...

خلاصه اگر به این و آن باشد کل تاریخ دروغ است و فقط اعصاب نداشته و داشته ی اطرافیان را سوهان میکشند !

نکته ای که در قسمت آخر بود برای خودش حرفها داشت ،دیالوگ محمود وزیری (۵۰ سال پهلوی خراب کرد این مملکت ،حالا چندین دهه باید بگذره تا این شرایط درست شود ، مردم باید خودشون دست به کار شوند )دقت کنیم مرررردم و انتخابشون !! وقتی انتخاب مردم ترامپ باش ، میشه یه رییس جمهور بی لیاقت برای یک کشور که خوراکش نژاد پرستی و دیگه لا ویزای آمریکا ، فقط من موندم این صف معترضین کیان که آمریکا رو ریختن بهم !! شده مثل چند سال پیش که محمود رای آورد بعد ملت ریختن تو خیابونا ،بعد ما نفهمیدیم پس کی به محمودی رای داد ! اصلا یع وضی !

من از سیاست سری در نمی اورم .. نمیخواهم درم بیاورم ! به من چه اصلا ... :|

راستی که جقدر من از این فرح دیبا تنفر پیدا کردم ... فرح دیبا هرجا هستی خیر نبینی ننه !! موندم هنوز سودای حکومت و نفله شدن آخوندا تو اون کله ی چریکیت هست یا نه !! 


احساس میکنم متنم تند شد ! میدونین رو دلم یه ریز فحش محش هم مونده که دوست داشتم بار این و آن کنم ولی چکنم که باید مراعات امانت کلمات را نمایم ! بنابراین دهان را بر ببسته و خدافظی نمودِ


ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
به آرامی آغاز به مردن می ‌کنی
اگر سفر نکنی،
اگر کتابی نخوانی،
اگر به اصوات زندگی گوش ندهی،
اگر از خودت قدردانی نکنی..

به آرامی آغاز به مردن می ‌کنی
زمانیکه خودباوری را در خودت بکشی،
زمانی که نگذاری دیگران به تو کمک کنند..

به آرامی آغاز به مردن می ‌کنی
اگر برده‏ ی عادات خود شوی،
اگر همیشه از یک راه تکراری بروی
اگر روزمرّگی را تغییر ندهی
اگر رنگ ‏های متفاوت به تن نکنی،
یا اگر با افراد ناشناس صحبت نکنی..

تو به آرامی آغاز به مردن می ‏کنی
اگر از شور و حرارت،
از احساسات سرکش،
و از چیزهایی که چشمانت را به درخشش وامی ‌دارند،
و ضربان قلبت را تندتر می‌ کنند ، دوری کنی..

تو به آرامی آغاز به مردن می ‌کنی
اگر هنگامی که با شغلت یا عشقت شاد نیستی، آن را عوض نکنی،
اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نکنی،
اگر ورای رویاها نروی ،
اگر به خودت اجازه ندهی که حداقل یک بار در تمام زندگی‏ ات
ورای مصلحت ‌اندیشی بروی..

امروز زندگی را آغاز کن
امروز مخاطره کن
امروز کاری کن
نگذار که به آرامی بمیری.
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan