کاش منم یه خواهرمثل خودم داشتم ...
یه خواهری که اینقدر دلسوزم می بود که از درس ُکار ُبارُ زندگیش میذاشت کنار و اولویتش می شد من
یه خواهر که وقتی امتحان داشتم بیشتر از من استرسش میگرفت ... خودش صبح زود بیدار میشد ..صبحانم اماده میکرد ... چاییم میریخت... بیدارم میکرد و از همون ۶ صبح باهام ریاضی کار میکرد تا خود دم امتحان ...
کاش منم یه خواهر دلسوز مثل خودم داشتم که آخرین پناهم میشد .. وقتایی که خرابکاری می کردم و حوصله گوش کردن به نصیحتم این اونم نمی اومد میرفتم سر اون خالی میکردم و او با یه جمله آرومم میکرد یا کلا میشد آخرین پناهم که من آروم باشم ...
کاش یه خواهر دلسوز مثل خودم داشتم که درس خوندن بهم یاد میداد .. ایرادای لغوی ازم میگرفت ... زندگی رو وقتی هیشکی نبود برام روشن کن روشن میکرد ... از تجربه هاش میگفت و ....
کاش منم یه خواهر دلسوز مثل خودم داشتم ... اون وقت کمی بیشتر از الان میخندیدم ...کمی بیشتر از الان خوشحال بودم ... کمی کمتر از الان تنهایی حس میکردم ... کمی کمتر از الان جای خالیش حس میکردم ....
خواهر داشتن چیز خوبی ... بخصوص اگر یه دونه دلسوزش داری ... یه دونه از اوناش که بشینه برات خواهریاش کنِ ... لطفا اگر از این خواهرا دارین رو تخم چشمتون نگه دارین .... نعمتی ان ... اگرم یه خواهر این مدلی ندارین بدونین که منِ نرگس لنگه ندارم :D
پی نوشت : الان فهمیدین من چقدر خواهر ماهی ام یا یه جور دیگه براتون باز کنم !
الان فهمیدین داداش بزرگه امتحان ریاضی داشت و از دیروز دهن ما رو سرویس کرد یا یه جور دیگه تویح بدم !
الان فهمیدین حاجااقا رفسنجانی ام فوت کرد یا نه ... تو پارگراف دو خط سه اشاره کردم ... خیلی نامحسوس ! دقت کن :|
- دوشنبه ۲۰ دی ۹۵ , ۰۹:۴۴