دنیای نرگس بانو

کاش منم یه خواهر دلسوز مثل خودم داشتم

کاش منم یه خواهرمثل خودم داشتم ...

یه خواهری که اینقدر دلسوزم می بود  که از درس ُکار ُبارُ زندگیش میذاشت کنار و اولویتش می شد من

یه خواهر که وقتی امتحان داشتم بیشتر از من استرسش میگرفت ... خودش صبح زود بیدار میشد ..صبحانم اماده میکرد ... چاییم میریخت... بیدارم میکرد و از همون ۶ صبح باهام ریاضی کار میکرد تا خود دم امتحان ...

کاش منم یه خواهر دلسوز مثل خودم داشتم که آخرین پناهم میشد .. وقتایی که خرابکاری می کردم و حوصله گوش کردن به نصیحتم این اونم نمی اومد میرفتم سر اون خالی میکردم و او با یه جمله آرومم میکرد یا کلا میشد آخرین پناهم که من آروم باشم ...

کاش یه خواهر دلسوز مثل خودم داشتم که درس خوندن بهم یاد میداد .. ایرادای لغوی ازم میگرفت ... زندگی رو وقتی هیشکی نبود برام روشن کن روشن میکرد ... از تجربه هاش میگفت و ....

کاش منم یه خواهر دلسوز مثل خودم داشتم ... اون وقت کمی بیشتر از الان میخندیدم ...کمی بیشتر از الان خوشحال بودم ... کمی کمتر از الان تنهایی حس میکردم ... کمی کمتر از الان جای خالیش حس میکردم ....

خواهر داشتن چیز خوبی ... بخصوص اگر یه دونه دلسوزش داری ... یه دونه از اوناش که بشینه برات خواهریاش کنِ ... لطفا اگر از این خواهرا دارین رو تخم چشمتون نگه دارین .... نعمتی ان ... اگرم یه خواهر این مدلی ندارین بدونین که منِ نرگس لنگه ندارم :D


پی نوشت : الان فهمیدین من چقدر خواهر ماهی ام یا یه جور دیگه براتون باز کنم !

الان فهمیدین داداش بزرگه امتحان ریاضی داشت و از دیروز دهن ما رو سرویس کرد یا یه جور دیگه تویح بدم !

الان فهمیدین حاجااقا رفسنجانی ام فوت کرد یا نه ... تو پارگراف دو خط سه اشاره کردم ... خیلی نامحسوس ! دقت کن :|



ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
به آرامی آغاز به مردن می ‌کنی
اگر سفر نکنی،
اگر کتابی نخوانی،
اگر به اصوات زندگی گوش ندهی،
اگر از خودت قدردانی نکنی..

به آرامی آغاز به مردن می ‌کنی
زمانیکه خودباوری را در خودت بکشی،
زمانی که نگذاری دیگران به تو کمک کنند..

به آرامی آغاز به مردن می ‌کنی
اگر برده‏ ی عادات خود شوی،
اگر همیشه از یک راه تکراری بروی
اگر روزمرّگی را تغییر ندهی
اگر رنگ ‏های متفاوت به تن نکنی،
یا اگر با افراد ناشناس صحبت نکنی..

تو به آرامی آغاز به مردن می ‏کنی
اگر از شور و حرارت،
از احساسات سرکش،
و از چیزهایی که چشمانت را به درخشش وامی ‌دارند،
و ضربان قلبت را تندتر می‌ کنند ، دوری کنی..

تو به آرامی آغاز به مردن می ‌کنی
اگر هنگامی که با شغلت یا عشقت شاد نیستی، آن را عوض نکنی،
اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نکنی،
اگر ورای رویاها نروی ،
اگر به خودت اجازه ندهی که حداقل یک بار در تمام زندگی‏ ات
ورای مصلحت ‌اندیشی بروی..

امروز زندگی را آغاز کن
امروز مخاطره کن
امروز کاری کن
نگذار که به آرامی بمیری.
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan