حدود دو ساعتی میشه که اینجا تنهام و منتظرم که دایی جان از راه برسن و دمی مارا بیاسایند که برویم منزلگاه...
اگر ماشین پایین توی پارکینک جا نمانده بود که آن هم به علت پلاک فرد و زوج مطمین بودم که دایی جانم مرا جا میگذاشت و میرفت...
از جمعه تهرانیم و امروز سه شنبست, روز اول سینما ازادی و فیلم ناردون , روز دوم کنسرت سینا حجازی خواننده ی باحال و متفاوت نسل جوان و روز سوم شو حامد اهنگی و خنده های بلند ته دلی و روز چهارم تولد مهرناز و نمایشگاه مصلا و روز پنجم که در شرکت بر روی صندلی نشسته ام تنهای تنها و کتاب سمفونی مردگان را میخوانم و اینقدر غرق خواندنش شدم که گذر این ثانیه ها را درک نمیکنم ...
کتاب و اینترنت تنهای دوای رفع انتظارِ....
خدایا به خاطر همه ی زیبایی های دنیا شکر ...
تهران ,جردن , شرکت ارشید
- سه شنبه ۲۳ شهریور ۹۵ , ۱۷:۰۰