سلام و صد سلام به خودم و به همه ی اون عزیزانی که اینجا رو میخونن یا گذری از این بیتوته ردکی میشون !!
نماز روزهای همتون مورد قبول حق ، عید گذشتتون هم مبارک ..
جا داره از همین تیریبون تولد یک سالگی وبم را تبریک گویم که با کلی تاخیر این تبریک اعلان میشه !! به قول مهران مدیری بزرگوار گذر عمر از یه سنی چنان کنتر میندازه که به یک چشم به هم زدن میمونه !!
روزگار عزیز تف تو روحت با این رد شدنهای سریعت !!
اولا میخوام در این ایتدای غیبت شما را با چهار گنجینه ی ارزشمندم که در این مدت متصاحب شدم آشنا نمیام :
بلاخره کتاب سمفونی مردگان را یافتولیدم و خریدم و در کتابخانه ام نهادینه کردم ، البته اصلا دنبالش نبودم یهو تو کتاب فروشی چشم بهش خورد و بی معطلی برش داشتم ...
دومین این تصویر ، حکم دانٍ دو میباشد که این هفته به دستم رسید و تاریخ حکم به ۹۴ خورده ،این برای من فقط یه تیکه کاغذ نیست بلکه نشان از اراده و خواستمٍ، از صفر شروع کردنم و مقابله به مثل کردنام ، این یه کارنامه ی عالی در زندگی خودم میدونم به خاطر اراده ای که پشت بندش و تاریخش وجود داره ...
این دو کتاب قدیمی که یکیش در دهه ی ۷۰ به پدر هدیه داده شد و دیگری در نمایشگاه کتابٍ دانشگاه در سال ۸۸ خریداری شد ، یکی از همان یادگاریهاییست که در ماه مبارک رمضال سال ۹۲ به امانت به یکی از دختران فامیل سپرده شد و ماه مبارک رمضان سال ۹۵ پس گرفته شد ! دلم برای هردوشون تنگ شده بود فت و فراوون ....
امروز صبح نیز یک نشست کتابخوان دیگر داشتیم که با چندی از فرهیختگان دیگر آشنا شدم ، نمیدونین چه لذتی داره وقتی در جمعی هستی که هر سوالی که میپرسی با منبع و ارجاع درست به تو جواب میدن و حرف یاوه ی دیگری نمیزنن ، یا نظرات شخصیشون رو برات نسخه نمیکننو وقتی برای رفع ایرادهایی چند برای تو چندین چند کتاب معرفی میکنن و من بسیار شاکرم که در این چنین جمعی به سر میبرم ...
باید رفت و مجالی برای حرف زدن نمیبینم باشد که در پست بعد جبران نمایم ، اووودافظ
- چهارشنبه ۲۳ تیر ۹۵ , ۲۲:۰۳