به درک که مثل سالهای قبل این درد سر لعنتی مانع از روزه شدنم میشه !!! 4/ تیر / 94
این دقیقا یدونه جمله ی ثبت شده از اولین پستم در این وبلاگ بود !!! جملاتی که از شدت عصبانیت اینجانب بر روی اسکرین تایپ شدن و همچنان به حول و قوه ی خود باقی مانده اند !!
تو این مدت یه سردرد الکی همه ی توانم میگرفت برای روزه گرفتن یا برای نشستن های طولانی مدت سر کلاس های آزمایشگاهی حتی برای درس خوندنای طولانی !!
این سردرد حکم بی چون چرا صادر کرده بود که دقیقه به دقیقه خودم تغذیه کنم و مرتب آب بخورم !!! تو این مدتم شکلات رفیق فابم شده بود
شروع رمضون امسال با این سردرد به فکر روزه گرفتنم نبودم ، تا دقیقه های آخرم حتی وقتی شاگردم پرسید سنسی روزه پیشواز رفتین گفتم من واجبش نمیگیرم چه به مستحبش !!
دیشب تا صبح بیدار بودم ، به خودم گفتم حالا که از روزه گرفتن و مهمونی ماه خدا محرومم حدالقل سحرش بیدار بمونم یه نماز شب دلچسب بخونم !!
نمیدونم چی شد که سر میز سحری که مادرجون تنها نشسته بود بشقاب داداشُ برداشتم شروع کردم به خوردن و وقتی مادرجون پرسید که روزه میگیری ؟ گفتم : آره روزه میگیرم ولی کله گنجشکی چون مطمینم به ساعت 1 نکشیده سردرد پدرم در میاره !!!
محاسباتم اشتباه از آب در اومد !! سردرد نگرفتم !! روزه گرفتم !! بعد از سالهای دور بلاخره موفق شدم روزه بگیرم بدون هیچ درد و ناراحتی !! فقط منِ شکمو گشنم شده بود ! حتی تشنمم نبود فقط گشنه !!
حالم عالیه !! احساس خوبی دارم !! حسی شبیه یک معجزه برای سلامتی و روح روان خودم !! یه احساس قدرت برای یک اراده !!!
خواستم تو این پستم از خدا تشکر کنم !! از اینکه دعام مستجاب کرد ! از اینکه بهم توانایی داد ! از اینکه صدام شنید !!
خدایا ممنونم ! ممنونم ! ممنونم ...
- چهارشنبه ۱۹ خرداد ۹۵ , ۰۱:۱۹