نویسنده از زبان یک پسر دبیرستانی داستانُ نوشته بود ، در صورتی که من چند صفحه از کتاب خوانده بودم کاملا منوجه شدم نویسنده یک خانم و از زبان یک خانم این داستان روایت میشه و ای کاش شخصیت اول داستان هم یک دختر بود نه یک پسر ...
بهر حال مهم تعریف واقعه ی تاریخی سینما رکس آبادان بود ، یادمِ در کتاب "من زنده ام " معصومه از بوی گوشت پخته و اوج جنایت آتش سوزی سینما گفته بود ، اولین باری که در مورد این اتفاق میخواندم و تصویر سازی میکردم و بعد خواندن این کتاب و اوج جنایت را فهمیدن و چه تلخ است که دریابی قدرتمندان برای در راس بودن خود در نفس های آخر قدرتشان دست به هر جنایتی میزنن و جنون بار برای حفظ موقعیت خود دست پا میزنن ...
داستان سینما رکس آبادان و بعد شهدای میدان ژاله و بعد مسجد جامع کرمان همه و همه روایت تلخ داستان های این چنینی است ...
کاش آن عزیزانی که گاهی از رژیم سابق یاد میکنن ، یاد این اتفاقات شوم و آتش کشیدن و کشته شدن مردم را نیز میکردن ...
- سه شنبه ۱۴ ارديبهشت ۹۵ , ۱۲:۲۵