دنیای نرگس بانو

میدانستم به هرکس جز او تکیه کنم به مانند تکیه بر باد میماند ...

میدانستم اراده، فقط اراده ی اوست ...

میدانستم به هرکس جز او تکیه کنم به مانند تکیه بر باد میماند ...

میدانستم جز خودش نام احدی در دهانم نباید بچرخدُ بیاید ..

میدانستم تنبیهش محکمتر و حوصله اش بیشتر است ..

میدانستم تکیه بر غیر او منتهی به هیچستانست ...

و من این روزها درک کاملی از این حرفایم دارم ، دانستنم به تنهایی کافی نبود ...

ومن این روزها دلیل تمام این عقب افتادگی هایم را فهمیدم ، دلیل همه ی این درجا زدنهایم را ....

از او عذرخواهی میکنم و یک بار دیگر بر تیکه به خود او شروع خواهم کرد ..

خدایا به خاطر تمام آن قصورهایم ...

به خاطر همه ی آن کم بینی هایم ...

به خاطر همه ی آن تکیه ها به غیر خودت ..

عذرخواهی میکنم و خودم و زندگی ام و همه ام را به خودت میسپارم و من بعد به اراده ی تو تکیه میکنم ..


ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
به آرامی آغاز به مردن می ‌کنی
اگر سفر نکنی،
اگر کتابی نخوانی،
اگر به اصوات زندگی گوش ندهی،
اگر از خودت قدردانی نکنی..

به آرامی آغاز به مردن می ‌کنی
زمانیکه خودباوری را در خودت بکشی،
زمانی که نگذاری دیگران به تو کمک کنند..

به آرامی آغاز به مردن می ‌کنی
اگر برده‏ ی عادات خود شوی،
اگر همیشه از یک راه تکراری بروی
اگر روزمرّگی را تغییر ندهی
اگر رنگ ‏های متفاوت به تن نکنی،
یا اگر با افراد ناشناس صحبت نکنی..

تو به آرامی آغاز به مردن می ‏کنی
اگر از شور و حرارت،
از احساسات سرکش،
و از چیزهایی که چشمانت را به درخشش وامی ‌دارند،
و ضربان قلبت را تندتر می‌ کنند ، دوری کنی..

تو به آرامی آغاز به مردن می ‌کنی
اگر هنگامی که با شغلت یا عشقت شاد نیستی، آن را عوض نکنی،
اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نکنی،
اگر ورای رویاها نروی ،
اگر به خودت اجازه ندهی که حداقل یک بار در تمام زندگی‏ ات
ورای مصلحت ‌اندیشی بروی..

امروز زندگی را آغاز کن
امروز مخاطره کن
امروز کاری کن
نگذار که به آرامی بمیری.
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan