دنیای نرگس بانو

شازده ی حمام جلد سوم ...


جلد سوم کتاب "شازده حمام " را تمام کردم ! 

 سرم سوت کشید ...

از زندگی برزور و همه چیز خوری اش تا عروسی دخترش که وصف آن را نتوانست در کتاب بی اورد تا یله ی بی سرپناه که دست خواهران روحانی فرانسوی بزرگ شد و برای خودش دانشمندی شده است !! 

از مقایسه هایی که از بعد از انقلاب و قبل از انقلاب شده بود ! 

سرم سوت کشیده بود از داستان "پری" آن دختر  کمونیست و زندگی کردن الانِ خود و خانواده اش در لندن !

قسمتی که نویسنده "آقا حسین " از دکتر شریعتی نوشته بود ، انتقادهایی که به دکتر داشت و حرف هایش در رابطه با دکتر شریعتی سرررم سوت کشید ..

از اینکه گفته بود دکتر حسابی شاگرد انیشتن نبوده است شوکه شدم ! مگر میشود ؟! مگر میشود که من مقاله هایی که از دکتر حسابی خوندم یه مشت دروغ بوده باشه ؟ اینقدر بزرگ نمایی برای من فقط یه مشت دروغ بود ؟ چرا با احساسات ما جوونا بازی میکنن ؟ دکتر حسابی خدا رحمتت کند !


(در این قسمت برادرم علی اینقدر حرف زد که یادم رفت و از حال هوای کتاب بیرون آمدم ، اینقدر از شرت ، دستکش و شنا ، معلم زبانش ، دوستش حرف زد که اصلا یادم رفت که کتاب چی به چی بود !! وای به این حافظه ی من !)

خلاصش که کتاب سرم را به در آورد !! از زندگی عشایری ، دانشجویی ، دانشگاه مشهد و ... خاطرات امید ، دکتر دندون پزشکی که روزی روزگارش را با جمجه فروشی طی میکرد و خاطراتی که از قبرستان و دزدین جمجمه گفته بودن و ..... الانم امید آقا انگار تو کار صادرات واردات وسایل دندون پزشکی ان !! 


یه عکسهایی از نوشته های جالب کتاب گرفتم !! خلاصه اش را در دفترم وارد میکنم ، حوصله نوشتنم نمیاد ..

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
به آرامی آغاز به مردن می ‌کنی
اگر سفر نکنی،
اگر کتابی نخوانی،
اگر به اصوات زندگی گوش ندهی،
اگر از خودت قدردانی نکنی..

به آرامی آغاز به مردن می ‌کنی
زمانیکه خودباوری را در خودت بکشی،
زمانی که نگذاری دیگران به تو کمک کنند..

به آرامی آغاز به مردن می ‌کنی
اگر برده‏ ی عادات خود شوی،
اگر همیشه از یک راه تکراری بروی
اگر روزمرّگی را تغییر ندهی
اگر رنگ ‏های متفاوت به تن نکنی،
یا اگر با افراد ناشناس صحبت نکنی..

تو به آرامی آغاز به مردن می ‏کنی
اگر از شور و حرارت،
از احساسات سرکش،
و از چیزهایی که چشمانت را به درخشش وامی ‌دارند،
و ضربان قلبت را تندتر می‌ کنند ، دوری کنی..

تو به آرامی آغاز به مردن می ‌کنی
اگر هنگامی که با شغلت یا عشقت شاد نیستی، آن را عوض نکنی،
اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نکنی،
اگر ورای رویاها نروی ،
اگر به خودت اجازه ندهی که حداقل یک بار در تمام زندگی‏ ات
ورای مصلحت ‌اندیشی بروی..

امروز زندگی را آغاز کن
امروز مخاطره کن
امروز کاری کن
نگذار که به آرامی بمیری.
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan