جقدر ساده همه چیز میگذره !!
لامسب فقط میگذره !! تخت گاز هم میره ، عین استاد ترمز بریده !!!
داشتم voice استاد گوش میدادم ، متوجه شدم که در عرض 3 ساعت کل مباحث notice وارُ گفته !!!
استاد .. خسته نباشی ...
چقدر ساده آدمی دلتنگ میشه !!!
گفته بودم حوصله ی توشتنُ ندارم !!! به هر حال همین حالا یهویی دلم برای اینجا نوشتن تنگ شد !!
عرفان به دنیا اومد !!! دایی مجی پدر شد !! صداشُ از پای تلفن میشنوم باوری به پدر شدنش ندارم ، چه زود رنگ مرد زندگیُ به خودش گرفت ....
امسال کادوی تولدم زودتر گرفتم ، خیلی زود ، یه سرویس کیف و کفش به رنگ دوست داشتنی خودم ، رنگ زرد ..
تا الان فقط یک بار پوشیدمش و چقدر از همون یک بار به به و چه چهااااا شنیدم !!!
برمیگردم ، فعلا ...
- دوشنبه ۳۰ شهریور ۹۴ , ۰۰:۰۵