دنیای نرگس بانو

مردمُ میتونن حذف کنن ؟؟


همینجوری توی خونه برای خودم ول میچرخیدم و منتظر دردهای ناگهانی دندون درد لعنتی بودم که چند شب خفتم کرده که یکهووو یکی از دوستان گروه وات ساپی پیغامی میزاره مبنی بر اینکه "ehsanok tobikh shood " , و همون یذره اعصاب نداشته ی منم بهم میریزه !!! 

کار به مجری برنامه که قشر خاصی طرفدارشن و همیشه سوژه ی مسخره ی بعضی از دوستان بوده ، ندارم...
کار به خود برنامه دارم که به قول احسان ، جنسش از مردم !! 

مردمُ میتونن حذف کنن ؟

اگر دلیل توبیخ برنامه به خاطر شخصیس که به عنوان پذر عروس به برنامه اومده ولی یهو با جو متشنج در دنیای مجازی تبدیل به مدلینگ میشه ، مگر این خانم مدلنیگ جزو این مردم نیست ؟ امثال همچین بانوانی چه گناهی مرتکب شدن که به خاطر شغلشون که به طبع مورد پسند بعضی از آقایون نیست ، برنامه ای باید توبیخ بشه ؟؟؟ همچین بانویی جزو مردم نیست ؟؟؟؟ ترد شده است ؟؟؟

مردمُ میتونن حذف کنن ؟؟

اگر دلیل توبیخ برنامه جوونی بود که جوونی کرد و خودش به خاطر عشق مضحکش از ساختمونی به پایین پرت کرد ، مگر نه این که او جزوی از جوانان این کشورِ ، همشهری خیلی از دوستانِ ؟! مگر میشه بعضی از ضعفهای جوانان حذف کرد که او فقط مشتی بود از یک خروار !!!

مردمُ میتونن حذف کنن ؟؟؟

اینجا ایران است ، برای بقا باید تا مزر جنون رفت و برگشت ، باید چوب خرد ، باید مبارزه کرد ، باید با زد و بندها ساخت ، در این راستا حسودان داستانی دارن برای خودشون که همگی آشنایی داریم با این قشر زحمت کش همیشه در صحنه !!

من به شخصه پای هیچ برنامه ی تلوزیونی نمینشینم ، تنها برنامه ای که میبینم همین برنامه بود و بس ، فقط و فقط به خاطر تک به تک مهموناشون ...

مهمونای ماه عسل قهرمانان عادی دور بر خودمونن !! نه یه تعداد نخبه یا بازیگر یا بازیکن !!

عادی عین خودمون 

و در آخر ،من ماه عسل را :
-با مجری توانمندش 
-با مجری پر حرفش 
-با مجری متلک گویش
میشناسم و بس 

*عزیزان معلول سرمایه ای از برکت خدا* دل نوشته ی من  از یکی از مهمانان برنامه ی ماه عسل 


نرگس 31/تیر/92 

خیلیامون برنامه ی امشب احسان رو دیدیم ، خیلیامون پا به پای مادر میلاد گریه کردیم خیلی هامون فقط وفقط هم دردی کردیم اصلا نفهمیدیم درد مادر میلاد رو و شاید به ندرت مثل مادر من درک کردن اون زن چی کشیده.

نمیدونم چرا هر وقت یاد میکنم اشکم ناخوداگاه سرازیر میشه.درد من احساساته مادر میلاد نیست درد من اینکه خیلی هامون عادی از بچه های معلول رد میشیم ،خیلی هامون با وقاحت تمام با یه ژست خردمندانه از رفتن بچه ای معلول به آغوش پر مهر خدا هیچ عکس العملی نشون نمیدیم انگار نه انگار اون هم آدمی بود فقط یه کوچولو با تو فرق میکرد.

امروز یه خاطره ی تلخ از ۱۲ سالگیم به یاد آوردم،به هیچکس نگفته بودم و قرارم نبود از دردهای گذشته حرفی بزنم به قول سهراب سپهری عزیز پشت سر نیست فضای زنده ولی درس هست درسایی که باید تا آخر عمر یدک بکشی .

این خاطره ی تلخ رو میگم برای تو مهربونم که اگر گذری از این جا رد شدی و خوندی خدای نکرده این اشتباه رو مرتکب نشی.

نرگس کوچولوی داستان ما ۱۲ ساله بود،یه مدت توی مدرسه از شیطنتاش خبری نبود ،آروم بود ولی لبخند از رو لبش محو نمیشد،از مدت ها قبل منتظر یه اتفاقی بود ولی در موردش با کسی  حرفی نمیزد حتی به دوست صمیمیش اعظم.

نرگس دختر درس خونی بود شاگرد دوم کلاسشون بود و رقیبه سرسخت اعظم بغل دستیش،ولی در کمال تعجب درست موقعی که دبیرا ۳ کوییز یا همون کتبی خودمون رو تعین میکنن برای هفته ی آینده نرگس به اعظم میگه من اون ۳ روز رو نمیام.اعظم بهش میگه نرگس کتبی دینی چیه که به خاطرش غیبت کنی نرگس باز لبخند میزنه میگه بعدا خودت میفهمی.

هفته ای که نرگس منتظرش بود اومد،۲شنبه بود که نرگس با دوستاش داشت میگفت و میخندید که سر کوچشون عمو و عزیز خانمشون رو میبینه ،براش عادی بود این روزها رفت آمدهای فامیل خونه ی نرگس اینا زیاد شده بود ،رفت آمدایی که نرگس رو به پذیرفتن واقعیتی دردناک نزدیک میکرد.

پبهش گفتن نرو خونه همرامون بیا بریم خونه ی عمه خانم نرگس که از همون بچگی عادت داشت بی اذن مادر آب نخوره گفت از مادر اجازه نگرفتم،عمو و عزیز خانم با هم مشورتی کردن و گفتن پس برو.

نرگس تا پاشو گذاشت تو خونه در و دیوار بهش ندا دادن که آری او رفت.نرگس به طرف رختخوابه خواهر معلولش اعظم میره خواهری که ۶سال از خودش بزرگتر بود خواهری که با معلولیتی که داشت دختری مغرور بود و نرگس همیشه باهاش دعوا میکرد همیشه تو سر کله ی هم میزدن.خواهری که با اینکه معلولیت جسمی و ذهنی داشت ولی مرتب تر از نرگس بود همیشه وسایلای نرگس رو مرتب میزاشت سر جاش همیشه به مادر شاکی میشد که چرا نرگسسس اینقدر شلخته است و حالا رختخواب بدون خواهر رو میدید.

با سادگی پرسید پس کو اعظم کو مادر؟ گفتن اعظم حالش بد بود بردنش دکتر نرگس قصه ی ما بدون اینکه لباساشو عوض کنه میره پشت خونشون همونجا که درس تنها بودن زندگی رو تا آخر عمر فرا گرفت همونجاکه  بچگی هاش در اوج تنها بودن شکل گرفت رفت و یاد ۲سال پیش افتاد وقتی ۱۰ سالش بود و به بهانه ی دکتر آبجی نجمه ی نازنین و پاکش رو که مثل خواهرش اعظم معلولیت داشت و ۴ سال از نرگس بزرگتر بود بردن دکتر و دیگه هیچ وقت برش نگردوندن.خواهری که با بودنش و محبتاش حسرت نداشتن خواهر رو دل نرگس نزاشتن آری نرگس داستان ما از محبت خواهر معلولش نجه که ۲ سال بود از یشش رفته بود سیراب بود آری و حالا او درک میکرد که این دفعه نوبت آبجی اعظم.

برعکس دفعه ی قبل او گریه نکرد بیتابی نکرد میدونست خداوند چه داستانی برای زندگی او ،مادر و پدرش دارد آری نرگس کوچولوی داستان ما تنها بود ولی یکی دیگه او رو آروم میکرد همون که نرگس رو از بدو تولد متفاوت از خواهراش به این  دنیا آورد و  اجازه ی زندگی بهش داد.

بماند که همه دنبال نرگس کوچولوی داستان ما بودن،بماند که نرگس در اتاقش بود و خیره به اسباب بازی های صورتی خواهرش و دیگران در پی او ،بماند فریادهایی که میگفتن کی به نرگس گفته نباید الان میفهمید و بماند خنده های نرگس که اینها چرا فک میکنن او بی خبر از همه جاست که او بچه است و نمیفهمه

از اون روزای تلخ میگذریم نرگس روزای عذاداری رو گذروند و حالا باید برمیگشت مدرسه،وقتی برگشت هیچکس به او تسلیت نگفت.مدیر مدرسه یا ناظم یا معاون زحمت تسلیت به نرگس رو ندادن البته نرگس داستانه ما اصلا انتظار نداشت که کسی به خاطر فوت خواهر معلولش به او تسلیت بگن او طمع این بی مهری رو ۲سال پیش هم تجربه کرده بود.

ولییییییی ولیییییی ولیییییی نرگس بعد مدتی تو مدرسه برادر دوستش فوت میکنه و میبینه کهههههه مدیر معاون ناظم و چندی از دبیرا برای تسلیت میرن بهش سر میزنن میرن که تسکینش بدن میرن که.....!!! آره نرگس اون موقع میفهمه خواهرش با بقیه فرق داشتن میفهمه که آره بود نبود خواهرش فقط برای پدر مادر ارزش داشته و بقیه به خواهراش  به شکل مجسمه نگاه میکنن که حالا شکسته و دور افتادنی شدن فقط شئورشون اجازه بهشون نمیده که با جارو خاکنداز بیان سراغ این مجسمه ها فقط نرگس که با اینها بزرگ شده بود نیمفهمید فرق این معلولین با بقیه چیه،نرگس که با اونها بزرگ شده بود میدونست تها فرقشون اینه که اونها دنیا رو جور دیگه ای میبینن و همیشه متکی به دیگرانن.

درد فقط اینجا برای نرگس ختم نمیشه ،سالها بعد وقتی نرگس دبیرستان رو تموم میکنه دوستی از سر دوستی وقتی وارد  اتاق نرگس میشه  کندوکاو میکنه و عکس بچگی های نرگس رو به همراه دو دختر دیگه میبینه اون دوست در کمال ناآگاهی  از نرگس میپرسه این کج و کوله ها کین ؟ خودتون تصور کنین به نرگس چی گذشت! نرگس باز از اون دوستش هم انتظاری نداشت چون میدونست اون دوست خبر نداره نرگس روزی به جای دو برادر خوشگل و نازنینی که خداوند طی این چند سال به نرگس و خانوادش  هدیه داده دو خواهر معلول داشته همون کج و کوله هایی که او ساده از عکسشون قضاوت کرد.

آری دوست عزیزم خیلی از این کج و کوله ها پاره های تن مادر نرگس ،مادر میلاد و خیلی از مادر های دیگن که تو حتی نمیتونی نصورش رو کنی تو خیلی ساده رد میشی و شاید خدای نکرده به چشم یک حقیر نگاهشون میکنی.

تاحالا به خانه ی معلولین سر زدین ؟ تحمل دیدن اون بچه ها رو دارین ؟ امتحان کن ! نرگس نرفته نمیتونه هم بره نرگس با این که ۱۱ سال از اون ماجراها میگذره ولی باز وقتی دختری سوار بر میلچر یا هر بچه ی معلولی که میبینه مثل مادرش بغض میکنه قورت میده و خدا رو شکر میکنه که خدا دو تا هستی رو بهش داده که حالا همه ی زندگیش شدن .

عزیزم تویی که این داستان رو میخونی و رد میشی بشنو از دل پر درد نرگس ،بچه های معلول سرمایه ای از برکت خداوندن و تو فقط باید بفهمی و بهره ببری ،یه لبخند به روی لبای این عزیزان بنشونی خدا دست خالی نمیزارتت،رهگزری که این متن رو میخونی سرت رو درد آوردم ولی ازت یه خواهش دارم ایندفعه که فرزندی معلول رو دیدی باور کن که اونم مثل توئه فقط یه خورده ناتوان،خدا اونو یه جور دیگه آورده روی این کره ی خاکی ،یادت باشه اون معلول به خاطر ناتوانی هاش برای خدا دوصد چندان عزیز تر تویی که خدا نعمته سلامتی بهت داده ولی به زور شکر خدا رو به جا میاری.

پس اگه میتونی برو به سمتش باهاش بازی کن باهاش حرف بزن باااابااااااا آدم حسابش کن!!!!!! عمر این عزیزان مثل گل،زود از پیشمون میرن.

محبت کن و تا میتونی دلی بدست بیار نخواه که با شوخی حتی با شوخی کسی رو مسخره کنی حتی کج و کوله ترین آدما رو.با نگاه تخقیرشون نکن اون معلول که نمیفهمه ولی شاید اطراف اون معلول نرگس ک.چولویی باشه که حسرت اینکه کسی خواهراش رو آدم حساب کنن تو دلش بمونه بله عزیزم نزار شرمنده ی خدا و امثال نرگس کوچولو و مادرش بشی

خدایا تو رو با خاطر همه ی الطافی که به من داشتی شکر تو رو به خاطر وجودت شکر.

نیلوفر
۱۲ تیر ۹۴ , ۰۲:۱۲
واقعا عالی بود کل وبتون سلامت باشین و تندرست
علی خلیلی
۱۲ تیر ۹۴ , ۰۲:۱۷
با سلام

دزد ها مگه از همین مردم نیستند ، پس چرا مجازات می شوند؟
چاقو کش های عربده به سر مگه از همین مردم نیستن ؟ هر چه مردم انجام دهند صحیح است ؟
بعضی ها هم امنیت اخلاقی جامعه رو به خطر می ندازن با اون ها هم باید برخورد کرد و مرد و زن هم نداره ...
عفت عمومی واژه ای ایست که درکش برای یه سری غرب زده سخته برای بعضی غیر ممکن ...

البته جنبه های مثبت ماه عسل هم بسیار زیاده و باید بهش تبریک گفت

ولی یاد آور می شوم به بهانه آزادی نمی توان حقوق دیگران رو پایمال کرد پخش و تبلیغ پوذر عروس از صدا و سیما بعید بود...

پاسخ :

از این چاقو کشا تو برنامه دعوت کرده بودن !! اتفاقا خانواده ی مقتول هم بخشیده بودن !! اون روز مشکلی نداشت !! ولی حالا با نشون دادن یک بانویی که با اعتراف بر اینکه به خاطر فوت پدرش مجبور بر این کار شد ،داستان دچار مورد شد !!! 
mim h.m
۱۲ تیر ۹۴ , ۰۹:۴۲
طرد درسته به معنی دور کردن وپوزر درسته به معنی آموزش دهنده ی پوزیشن 
سریال 5 کیلومتر تا بهشتو یادتونه؟؟؟میدونید چندتابچه به خاطر این سریال خودشونو حلق آویز کردن؟؟؟یه سرچ بکنین
مشکل اینه ک صداوسیمای ما باید فیلتر شده باشه چون مخاطباش عام اند چون هیچ پدرومادری به بچشون نمیگن مثلا این برنامه برای گروه سنی تو نیست 
درست؟؟؟پس حق نداریم کسایی رو بیاریم ک باعث الگو برداری بد بشن اون خانوم پوزر عروس مدل بوده خب باشه ولی ببین اینجا غرب نیست توی کشور ما صنعت مدلینگ اونقدر فعال نیست اون چیزایی که من از این خانوم دیدم درحد مدلای آمریکایی بود 
خب مثلا اگه دختر نوجوون ما ک دنبال اگلوهست ایشونو بذاره الگوی خودش چی میشه؟؟؟
لینه که علیخانی نباید صرف اینکه میخواد برنامه ی خاص وجذاب داشته باشه خط قرمزارو بذاره زیرپاش 
فک نمیکنم خیلی ها هم موافق این کارا ومهمونای عجیبش باشن ریزش مخاطب شدیدی داشته 

پاسخ :

اوهوم ....

ولی فک کن ، این بانویی که به عنوان پذر عروس دعوتش کرده بودن در حد یه فاحشه باهاش برخورد شد !!! و عواقبش رفت تو چشم یک شبکه !! این برخورد خیلی زیاد نبود عایا؟؟؟ 

تفاوت از کجاس به کجا !!!!
نیمه سیب سقراطی
۱۲ تیر ۹۴ , ۱۶:۰۲
از خوندن دیدگاه ـت لذت بردم :)

پاسخ :

مرسی یکتای عزیزم،..
کاش نظرت  میگفتی، میدونم دو آتیشه نوشتم ، ولی باور کنین از این رفتارهایی که با جنس من میشه شاکی ام 
نیمه سیب سقراطی
۱۶ تیر ۹۴ , ۰۰:۴۰
خنثی ام نرگس ! خنثی ... 
ولی همیشه ، از 10 سال پیش ماه عسل رو می دیدم و به نظرم قابل تحسینه 

پاسخ :

اوهوم ... 
من فقط دو سال که میبینم ، برای همین هنوز یه دو آتیشه ام ...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
به آرامی آغاز به مردن می ‌کنی
اگر سفر نکنی،
اگر کتابی نخوانی،
اگر به اصوات زندگی گوش ندهی،
اگر از خودت قدردانی نکنی..

به آرامی آغاز به مردن می ‌کنی
زمانیکه خودباوری را در خودت بکشی،
زمانی که نگذاری دیگران به تو کمک کنند..

به آرامی آغاز به مردن می ‌کنی
اگر برده‏ ی عادات خود شوی،
اگر همیشه از یک راه تکراری بروی
اگر روزمرّگی را تغییر ندهی
اگر رنگ ‏های متفاوت به تن نکنی،
یا اگر با افراد ناشناس صحبت نکنی..

تو به آرامی آغاز به مردن می ‏کنی
اگر از شور و حرارت،
از احساسات سرکش،
و از چیزهایی که چشمانت را به درخشش وامی ‌دارند،
و ضربان قلبت را تندتر می‌ کنند ، دوری کنی..

تو به آرامی آغاز به مردن می ‌کنی
اگر هنگامی که با شغلت یا عشقت شاد نیستی، آن را عوض نکنی،
اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نکنی،
اگر ورای رویاها نروی ،
اگر به خودت اجازه ندهی که حداقل یک بار در تمام زندگی‏ ات
ورای مصلحت ‌اندیشی بروی..

امروز زندگی را آغاز کن
امروز مخاطره کن
امروز کاری کن
نگذار که به آرامی بمیری.
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan