وقتی در حال درس خوندی خیلی طبیعی که همه عوامل دست به دست هم بدن تا ذهنت دگیر کنن ...
یه سر رسید قدیمی کوچیک دارم که تمام افکار پریشون وسط درس خوندن داخلش مینویسم ... یعنی خدا وکیلی از یه خاطرات و یه افکاری حرف زدم که در حالت معمول عمرا به ذهنم می اومد ! همه ی ملت کارای جدید و خلاقیت میاد تو کلشون ،من یه مشت خاطره و شر ور از گذشته ...
حالا وسط این هیری بیری سرعت نشر اخبار هم به حدی زیاد که دامن میزنه بر این افکار !!
مثلا الان که نت رو شارژ مجدد نمودم و تبلت را برداشته و چک اخبار نمودم با خبری رو برو شدم که هین از نهانمان برخواست به نحوی که مادر جان گفتن چه شدددد و ....
خبر فوت حسن جوهرچی عزیز ... شوکی بود که به من وارد شد ..بازیش را در فیلم (در پناه تو ) وقتی که خیلی کوچولو بودم فراموش نمیکنم ... بعدها تلوزیون گذاشتم کنار و شاید به ندرت در فیلم و سریالی میدیدمش ولی ولی ولی در پناه تو فیلمی بود که در خاطرات کودکی من ثبت شده است ...
او بخشی از خاطرات کودکی ام محسوب میشود ... روحش شاد

- جمعه ۱۵ بهمن ۹۵ , ۱۵:۳۷

وووووووووووولی در این مواقع است که بعد از چند هفته رفیق فابت میاد و تو رو از این حس و حال نجات میده ، اونم چه جوری !!!؟؟؟؟؟ رفیقی که فقط تو دنیای مجازیِ و حتی یک بارم در دنیای واقعی ندیدیش ، رفیقی که اینقدر تو همین دنیای مجازی رفیق که یادت نمیاد گاهی که حتی در چند فرسنگی باهاش برخورد نکردی! رفیقی که میدونی هست ولی نیست ، نسبیت انیشتن واسه این رفیق ما جواب میده یا بهتر از اصطلاح خانم طباطبایی عزیز استفاده نمایم و بگویم رفیق شیشه ایم


تو این سن سال حس چندش آوری بود 
یعنی خاک تو سر الهام که فقط خندید ، والا

