خوب دیروز دومین نشست کتابخوانی نیز برگزار شد و من با آدم هایی نشست و برخواست کردم که پر بودن ازشئور و فرهنگ ، و چه بحث های عمیقی داشتن که من باید اعتراف کنم که بسیار زیاد ازشون پرت بودم ...
یه خاطره ی خوبی هم برایم یادگار ماند و اونم به خاطر دو عزیز معرف کتاب بود که سر بحث کتاب روانشناسی که یکیشان از نویسنده ی غربی بود و یکی دیگرشان از نویسنده ی اسلامی بود که این بزرگوارعزیز نسبت به آقای دکتر فلاح و کتابهایشان تعصب خاصی نشان دادن و که باعث بحث و جدل و گیس گیش کشی شد (با اختصار جوی که اینجانب میدهد ! )..
جا داره که اولا به خودم تبریک بگویم که بسیار سکوت کردم و فقط با یک جمله بحث را خواباندم و در ثانی عذرخواهی کردم چون مطمین بودم همان یک عدد جمله ای که از زبانم بیرون آمد هم بسیار تند و خشن و تاثیرگذار بود !! و بعد از آن نیز ساعاتی را به بحث به نحوه ی انتقاد پرداختیم که احساس میکنم فاتح میدان خودم بود !
خلاصه که دیروز هم به زور بیرونمان کردن ، به زور درها را بستن و ریحانه خانم میگفت من نشست کتابخوانی اینجا را بیشتر از جاهای دیگر میدوستم و اونم به خاطر صمیمیتِ اعضاس ، مسیولین کتابخانه تایم برگزاری مراسم را گم میکنن و مرتب تذکر میدن که معرفی کتاب بیش از این 7 دقیقه به طول نینجامد ولی کو گوش شنوا !!!!!!
عصر دیروز هم به کتاب فروشی مورد علاقه ی خودم رفتم و دو عدد کتاب خریداری نمودم و نخوانده در کتابخوانه ام گذاشتم تا به وقتش ....
- پنجشنبه ۱۳ خرداد ۹۵ , ۱۲:۳۶